نام کتاب: خورشید فقاهت
نویسنده: اکبر بیرامی
موضوع: بررسی گزیده دلایل درستی باور فقاهت و تقلید از فقهاء ونقد شبهات پیروان مدعیان دروغین مهدویت
جلد: یک جلد
تعداد صفحه: 144صفحه
هر انسان فرهیخته ای میداند که یکی از برجسته ترین هدفها از فرقه سازی ها و مدعی پروریها و معرفی افرادی بی هویت و بیدانش بعنوان مهدی و یمانی و خراسانی وسید حسنی و …. و یا بعنوان فقیه جدا شده از مذهب تشیع چیزی نیست جز مبارزه با کیان رهبری و مرجعیت دینی شیعه آنهایی که با تجهیز فرقه های تروریستی مخالف مذهب تشیع همانند القاعده و جبهه النصره و بوکو حرام نتوانستند نتیجه مطلوب یعنی از هم پاشیدگی شیعه و بی اعتباری فتاوی مرجعیت دینی را بدست آورند، اینبار اندیشه ها و انگیزه های ناسالم خود را در سه زمینه دیگر هویدا ساخته اند.
الف) تهمت و افترا بر مرجعیت اولین روش دشمنان کیان مرجعیت شیعه ایجاد جوسازیهای دروغین علیه مراجع تشیع و نوشتن کتبی در راستای سیاه نمایی ایشان میباشد؛ بعنوان مثال اگر بخواهیم کتابهایی که درباره یکی از مراجع فقید شیعه یعنی حضرت امام خمینی نوشته شده را متذکر گردیم، کتبی همانند: «سراب فی إیران کلمات سریعه حول الخمینی و دین الشیعه و موقف الخمینی من أهل السنه» و«الإلحاد الخمینی» و «حسن نصرالله خمینی العرب» و «جاء دور المجوس» و الخمینی بین التطرف والاعتدال و موقف الخمینی من الشیعه و التشیع» و «ایران بین طغیان الشاه و دمویه الخمینی و کتب فراوان دیگر را خواهیم دید که در کشورهای اطراف خلیج پخش و گاهی بصورت رایگان در سرزمینهای اسلامی به چندین زبان منتشر می شود.
همچنین شبکه های تلویزیونی تروریستی همانند و سال و کلمه و صفاء مراجع تقلید شیعه را با دشنام های پی در پی و اتهام های واهی مورد تخریب قرار داده و تلاش می کنند تا بستر جامعه تشیع که همان قشر مذهبی سرزمین های شیعه نشین است را نسبت به مقام مرجعیت بدبین کنند؟
ب) مرجع پروری در کنار هر آنچه گفته شد افرادی گمنام خود را درون جامعه شیعی بعنوان فقیه و مرجع معرفی کردند تا این بار مرجعیت و فقاهت را از درون مورد. تنش و چالش قرار دهند این مراجع ساختگی بر چند دسته اند: دسته اول موهوم و خیالی اند؛ یعنی در حقیقت هیچ مرجعی بدین نام و نشان موجود نیست و دستهایی فتنه خیز یک شخص خیالی را بعنوان مرجع تقلید شیعه پدید آورده و مطالبی را بنام او منتشر میکنند و دسته دوم افرادی گمنام و ای بسا گماشته هستند که مدتی پس از حضور در جامعه ی مذهبی شیعی ادعای مرجعیت نموده و پس از گذران اندک زمانی از مذهب شیعه بیرون آمده و آن مذهب را آئینی گمراه حکم می دهند و یا دسته سوم فردیست که مدعی مرجعیت شده و در عین حال شمشیر از رو بسته و مراجع تقلید معظم و شناخته شده شیعه را گمراه میخواند
پس از جمله مراجع تقلبی دسته اول سید حسین الموسوی است؛ شخصیتی خیالی و موهوم که وجود خراجی ندارد و تنها چیزی که بدین نام و نشان منتشر شده الله ثم للتاریخ» میباشد ؟
که در صدد اثبات گمراهی مذهب شیعه و درستی و راستی اندیشه سلفیت نگاشته شده است. این کتاب که سراسر دروغ و دغل است و بدست علمای بدکار وهابی و به نام یک فقیه شیعی نوشته شده، سرگذشت زمان گونه ی فقیهی خیالی است که چندین قرن زندگی کرده و اجتهادش را از علامه آل کاشف الغطاء طرفی با شخصیتهایی همانند امام خمینی و علامه سید شرف الدین و علامه خونی و سید دلدار الهندی له دیدار داشته است؛ این مطالب را هر کسی که از سرگذشت و درگذشت علمای شیعه با خبر است بخواند پی به مضحکه بودن این ماجرا میبرد؛ چرا که سید دلدار هندی متوفی ۱۲۳۵ قمری است و اگر ما بپنداریم که این فقیه خیالی در سال ۱۲۳۰ و آن هم در سن بیست سالگی مرحوم سید دلدار را در هند دیده است و از طرفی در عصر کنونی مشرف به دیدار مراجع تقلید شده و نزد ایشان شاگردی نموده است و از طرفی او این کتاب را در سال ۱۴۲۰ (حدوداً بیست سال پیش نوشته است؛ پس او در حین نوشتن کتاب حدوداً ۲۱۰ ساله بوده است و اجتهادش را در ۱۶۰ سالگی از علامه آل کاشف الغطاء اخذ نموده است!!
و از جمله مراجع تقلبی دسته دوم شخصی بنام شیخ حسین المؤید است؛ کسی که با نفوذ در حوزه های علمیه و پس از انتشار چند کتاب به یکباره ادعای مرجعیت نموده و پس از اندک زمانی مدعی گردید که مذهب شیعه مذهب حق نیست و در این زمینه شروع به سخنرانی و نگارش نمود ولی دروغ او به سرعت نزد شیعیان آشکار شد. و همو مجبور شد پس از مدتی در شبکه های تروریستی وهابی همانند صفا و کلمه حضور یافته و اندیشه های گمراه خود را این بار در قامت یک شیخ سلفی به مسلمین القاء کند؛ یعنی وقتی دیده شد که این فریبکار نزد شیعه جایگاهی ندارد.
این بار با جوسازی های فراوان در بین اهل تسنن او را بعنوان مرجع اعلی شیعه معرفی کردند تا به آنان اینگونه القاء کنند که مراجع بزرگ شیعه در حال رهاسازی و رویگردانی این مذهب هستند! حال آنکه همین طرح بی پایه نیز به بار ننشست و از قضا نخستین مخالفان این طرح از پیش شکست خورده بزرگان علمی وهابیت بودند بطوری که یکی از ایشان بنام طه الدلیمی در برنامه زنده همین شبکه های ماهواره ای حاضر شده و با اظهار تأسف و عصبانیت از این پروژه ی شکست خورده مدعی شد
حسین الموید نه مرجع تقلید است و نه فقیه چه برسد به این که مرجع اعلی شیعه باشد چرا خودتان یک دروغ میگویید و بعد خودتان هم بزرگش می کنید؟ او کجا مرجع هست؟ لا اقل بگویید یک عالم هست اصلا شیعه مرجعی که اسمش حسین الموید باشد را نمی شناسد فردا هم گفته خواهد شد. شماها این توان را نداشتید یک مرجع شیعی را بیاورید که سنی شده و برای همین از بین سنیها آدمی را انتخاب نموده و مدعی مرجعیتش شده اید!»
بعدها نیز مصاحبه ای از ترکی بن بندر آل سعود منتشر شد که در اواخر این مصاحبه بحثی حول نفوذیهای رژیم بعث و آل سعود در بین شیعه مطرح شده بود. طی این مصاحبه از جمله افرادی که دستگاه اطلاعاتی آل سعود بعنوان مرجع شیعی در بین شیعیان پرورش داده بود همین حسین الموید است که هم اکنون پای ثابت شبکه های وهابی عربی است.
و از جمله مراجع تقلبی دسته سوم شخصی به نام محمود الحسنی الصرخی است. که او نیز در جرگه مدعیان مرجعیت درآمده و به جنگ فقیهان شیعه برآمد. کارهایی همانند دشنام و بدگویی های فراوان نسبت به مراجع معظم تقلید و اعلان ولایت خود بر همه مسلمانان جهان و ادعای شاگردی نزد فقهاء شیعه و اعلان اعلمیت مطلق در بستر فقاهت و اعلان مباهله با مراجع تقلید شیعه جهت اثبات اعلمیت و هشدار به شیعیان عرب زبان از بابت عرب نبودن مراجع تقلید و این که او مرجع تقلید عرب زبان است و لوده گریهای فراوان نظیر فیلمبرداری از رقص عراقی و با این ادعا که ملعبه و بازی را ما ساخته ایم و باید نزد ما برگردد ارتکاب اعمالی که یک مرد محترم عادی از انجام آن ابا دارد چه رسد به آنی که مدعی مرجعیت است همو مدعیست که سید حسنی النسب است و از این راه تلاش دارد خود را جزو نشانه های ظهور حضرت حجت معرفی کند.
تقلبها و سرقت های فراوان او از کتب فقهاء خصوصاً امام خمینی در دورانی که بحکم رژیم بعث کتب امام خمینی در عراق ممنوع بوده و فتاوی ایشان آن قدرها نزد عراقیون آشنا نبوده است و ادعای او مبنی بر شاگردی نزد آیت الله سید محمد صادق صدر و نیز ادعای جانشینی از طرف او بعنوان مرجع اعلی تشیع و گمراه و نادان و داعشی خواندن بسیاری از مراجع معظم تقلید شیعه همانند آیت الله العظمی سیستانی و رهبر معظم انقلاب و آیت الله شیخ بشیر نجفی و سایرین و تحریک شیعیان عراقی علیه شیعیان ایران از جمله کجرویهای این سوداگر عقیده است که پس از اندک زمانی دست به شورش زد که طی آن شماری از پیروانش کشته و زخمی و اسیر گردیدند و خود او یا بهلاکت رسیده و یا همکنون قراری است
مدعی پروری از جمله اصلی ترین طرحهای دشمنان مذهب در ضدیت با فقهاء و مرجعیت شیعه آفرینش و یا پرورش افرادیست که با عناوین مقدس یا مشهور همانند «مهدی» و «قائم» و «امام معصوم» و «یمانی» و «خراسانی ابراز وجود نموده و سپس بصورت شبکه ای جزوه هایی را منتشر و شیعیان را در نهان و آشکار به فرقه خود فرامیخوانند؛ افراد فراوانی در کشورهای مختلف نظیر ناصر محمد الیمانی در یمن و منصور هاشمی در افغانستان و احمد اسماعیل بصری در عراق و مدعیان فراوان در کشور ایران همانند مصطفی برزنجی در کردستان ایران و علیرضا پیغان در قم و سایر مدعیان دروغین که هم اکنون با هلاک گشته و یا در زندان و یا تحت پیگرد بوده و از ترس بر ملا شدن امرشان به گوشه ای خزیده و از دیده ها نهانند پس اولین مرام و عقیده و سنگ بنای این مدعیان نوظهور دشمنی با مرجعیت شیعه و باطل خواندن مراجع تقلید بوده و میباشد؛ هیچ مدعی دروغینی برنخاست مگر اینکه مراجع معظم تقلید شیعه را باطل و گمراه بداند این ضدیت مستدام و همه گیر به دو دلیل انجام میگیرد اولاً از سرگیری طرح دشمنان مذهب در قالب تخریب جایگاه مرجعیت و از بین بردن یکپارچگی شیعه ثانیاً تخریب جایگاه مرجعیت شیعه بدین سبب که بزرگترین سد مانع این فرقه های ضاله دستگاه مرجعیت شیعی میباشد.
بنابراین از سرگیری اهداف دشمنان تشیع نسبت به مرجعیت شیعه» آنهم در قالب مدعیان دروغین همانند احمد اسماعیل بصری و منصور هاشمی خراسانی و سایر مدعیان در طی چند دهه اخیر یکی از مهمترین جنبه های فعالیت شبکه ی یاد مذهب تشیع در منطقه میباشد مدعیانی که در بادی امر سخن خود را با اعتراض بر علماء شیعه و اسلام و سپس با ادعای برگرداندن مردم به اسلام ناب و پیوندشان به حضرت صاحب الزمان آغاز نموده و سپس با گمراه دانستن فقیهان و جدا نمودن شیعیان از فقها و در نتیجه فریفتن عده ای افراد بی خبر و جدا نمودن آنان از جماعت شیعه همانند جدا نمودن میشهایی از گله چوتان گرگ درنده به وی هجوم برده و ماهیت دینی و ایمانیش را پاره پاره میکنند همانطور که امیرالمؤمنین الله فرمود
الزموا السواد الأعظم فَإِن یَدَ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ وَ إِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَه فَإِنَّ الشَّادُ من الناس للشیطان، کما أن الشاد من العلم للذنب الا من دعا إلى هذا الشعار فَاقْتُلُوهُ، وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هذه.
همواره همراه بزرگترین جمعیت ها اکثریتهای طرفدار حق باشید که دست خدا با جمعیت است. از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است چنان که گوسفند تک رو طعمه گرگ آگاه باشید، کسی که به این شعار دعوت کند گرچه زیر این عمامه من باشد وی را بکشید.
پس مسلک همیشگی مدعیان دروغین همین است؛ عمل ایشان همانند عمل آن بدخواهی است که ابتدا دیوارها و حصارهای اطراف باغ مردم را کنده و زان پس که باغ ها را بی حفاظ و بی حصار نمود هر دزدی را که بخواهد روانه آن باغ کند تا ثمراتش را به تاراج برد پس چه باغی پرثمرتر از باغ عقاید و احکام الهی و چه عقایدی ارزشمندتر از عقاید پاک شیعی؟ و چه حصاری مستحکم تر از مراجع تقلید شیعه که در طول دوران غیبت کبری ده ها مدعی دروغین مهدویت را رسوا کرده اند؟ همانند رسوایی حسین بن منصور حلاج توسط این بابویه قمی و رسوایی این نصیر نمیری بدست ابو جعفر محمد بن عثمان و نظایر فراوان آن و این مصداق بارز همان حدیث امام هادی است که فرمود:
لولا من یبقى بعد غیبه قائمکم علیه السلام من العلماء الداعین إلیه والدالین علیه، والذابین عن دینه بحجج الله والمنقذین لضعفاء عباد الله من شباک إبلیس ومردته، ومن فخاخ النواصب لما بقی أحد إلا ارتد عن عن دین الله، ولکنهم الذین یمسکون أزمه قلوب ضعفاء الشیعه کما یمسک صاحب السفینه سکانها، أولئک هم الأفضلون عند الله عز وجل.
اگر پس از غیبت قائم شما نمی ماندند علمانی که دعوت به سوی مهدی کنند و راهنمایی به او نمایند و با حجت های الهی از دین او دفاع کرده و بندگان مستضعف خداوند را از دامهای شیطان و پیروان شیطان و دام های دشمنان اهل بیت نجات بخشند البته هیچکس از مؤمنین باقی نمی ماند مگر آن که از دین خدا بر میگشت ولی این علماء بودند که دلهای شیعیان ضعیف را نگه داشتند همچنانکه کشتیبان سکان و فرمان کشتی را حفظ و هدایت می کند؛ آن علماء در پیشگاه خدای عزوجل برتر از همه هستند
پس پایه مکر مدعیان دروغین تخریب باور تقلید از فقهاء» میباشد چراکه وقتی اهل علم بی اعتبار شوند این جهل است که جان می گیرد و به کالبد نیمه جان مدعیان دروغین روح میدمد و از این روست که رگ حیات هر مدعی دروغینی به تکذیب عالمان و نخبگان وابسته است و این همان مرض شایع مدعیان مقامات گوناگون در عصر کنونی همانند احمد اسماعیل بصری و غیره است؛ ولی این اولین سیو نیست که در اسلام میشکند و پیشتر از این و در عصر قاجاری نیز اصلی ترین شعار فرقه بهائیت تحری حقیقت و رفع تقالید یعنی آزادسازی حقیقت و از بین بردن تقلیدها بود. هم اکنون نیز مذهب تشیع دچار عارضه ای شبیه به بهائیت گردیده است که اگرچه نسبت بدان فرقه زبون تر و نزارتر است ولی همانند بهائیت دروغش را آغشته به برخی حقایق نموده و برای مردم بی اطلاع ایجاد شبهه میکند در آمیختن دروغ با راستی برای راست نشان دادن دروغ نیز مرام و منش همیشگی دغلکاران و سوداگران دین است و چرایی آن در گفتار حضرت امیر آمده است:
فلو أن الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف عَلَى الْمُرْتَادِینَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقِّ خلص من لبس الباطل، القطعت عنه السن المعابدین ولکن یُؤْخَذُ مِنْ هذا صفت، ومن هذا ضعت فیمرجان فهنالک یستولی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَاتِهِ وینجو «الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنَى».
اگر باطل از آمیختگی با حق خالص میشد راه بر حق جویان پوشیده نمی ماند و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمیگشت زبان دشمنان یاوه گو از آن قطع میگشت. ولی پاره ای از حق و پاره ای از باطل فراهم شده و در هم آمیخته میشود. در این هنگام شیطان بر دوستانش چیزه میشود و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات می یابند.
و این افراد که باطل خود را به گفته ی حق آراسته و بدین مکر شیعیان را از راه حق خارج میکنند بدترین آفت مذهب شیعه هستند همانطور که امام صادق درباره شان فرمود
قوم نصاب لا یقدرون على القدح فینا فیتعلمون بعض علومنا الصحیحه ….
ثم یضیفون إلیه أضعافه. من الأکاذیب علینا التی نحن براء منها فیقبله المستسلمون من شیعتنا على أنه من علومنا فضلوا وأضلوا وهم أضر على ضعفاء شیعتنا من جیش یزید لعنه الله على الحسین بن علی .
دشمنان ما اهل بیت هنگامیکه توان خرده گیری از ما را ندارند برخی از علوم صحیح ما را آموخته و سپس آن را با دروغها و مطالب اضافی دیگری که ما از آن برائت می جوییم در هم می آمیزند ولی شیمیان بی اطلاع آن دروغ ها را بعنوان علوم اهل بیت میپذیرند؛ بدانید که خطر و ضرر آن مکاران بر شیعیان ضعیف بدتر و سنگین تر از ضرر لشکر یزید بر حسین بن علی است.
پس اصلی ترین ابزار کار معرکه گیران میدان ادعا در هم آمیختن حق با باطل برای حق نشان دادن باطل است که هدف از آن «شبیه نمایی است و این امر در طول تاریخ عارضه درمان ناشدنی مقاماتی همانند مهدویت و امامت و نبوت است که این جایگاه ها همانند آبهای پر برکتی است که از طرف خداوند فرستاده شده است و این مدعیان دروغین نیز همانند کفهای بی ارزشی هستند که در گوشه و کنار آن آبهای با برکت برای اندک مدتی پدید آمده و پس از زمانی کوتاه نیست و نابود میگردند؛ گویی که از ابتدا نبودند؛ پس این کفهای آلوده و بی ارزش که دامن گیر آبهای پربرکت هستند رفتنیاند و آنچه آب حیات است و سودمند با قیست.
أنزل من السماء ماء فسالت أودیه بقدرها فاحتمل الشیل زبداً رابیاً و مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاء جلیه أو متاعِ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ و الْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء و أما ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ.
خداوند از آسمان آبی خالص فرو فرستاده است و رودها هر کدام به اندازه گنجایش خود آب برگرفته و جاری شده اند آن گاه سیل، کفی برآمده بر روی خود برداشته است و از آنچه مردم بر آن آتش می افروزند تا با ذوب کردن آنها زیور یا کالایی به دست آورند کفی مانند کف سیلاب بر می آید. خداوند حق و باطل را این گونه مثل میزند حق مانند آب و فلز دارای ثبات و باطل همچون کف سیلاب و کف فلز محو شدنی است. آری، کف به کناری می رود و نابود میشود ولی آنچه به مردم سود میرساند، در زمین پایدار است؛ خداوند مثل ها را این گونه هویدا میکند.
سخنی از نویسنده و اهدا نامه کتاب خورشید فقاهت
عمل صالح سه هلاکت گاه دارد یا در نیتش شبهه است و نتیجه اش بطلان یا در حین عمل عجب و غرور از فعل صالح است و حاصلش تباهی یا پس از اتمام آن گناه و معصیتی است و حذف ثواب عمل پس این من» با نفسی ضعیف و روحی او یخته به تن و جنحی مجروح از پرورش جوارح نه مدعی ام که در نیتم خللی نیست و نه مطمئنم در حین نوشتار از شهوت اظهار» و «شیطان» ابراز وجود و اثبات نفس و عجب عمل خیر» جان سالم بدر برده ام و نه احتمال میدهم که در آخر نهال اجر این اندک نوشته را به دست طوفان گناه نخواهم داد.
پس مدعی و منتظر چه اجر و پاداشی باشم حال آنکه مستحقش نیستم؟ اما اگر اجر و ارجی بر این نوشته است. آنرا اهداء می کنم به محضر مبارک حضرت صاحب الزمان : به امید عنایتی از او…