معجزه؛ یکی از طرق تشخیص حجت خدا

فهرست محتوا
مقدمه
موضوع معجزه بهعنوان یکی از راههای تشخیص حجت خدا همواره در کلام پیامبران و ائمه اطهار (علیهمالسلام) مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله به بررسی مفهوم معجزه، ویژگیهای آن و نقش این علامت در تشخیص حجتهای الهی پرداخته خواهد شد. آیا معجزه ابزاری برای تشخیص صدق ادعای پیامبران است؟ در این راستا، به بررسی نظرات گروههای مختلف از جمله فرقه یمانی تحت هدایت احمد الحسن خواهیم پرداخت.
معجزه و نقش آن در تشخیص حجتهای الهی
قدرت یک پیامبر وحجت الهی همانند علم او، وهبی و خدادادی است و هیچ پیامبر و حجتی تا قبل از بعثتش چنین قدرتی را نداشته و هنگام بعثت بیهیچ اکتسابی این قدرت را پیدا میکنند. در فرهنگ قرآن و معصومین (علیهمالسلام) از آثار نشاندهنده این قدرت وهبی، به «آیه، بیّنه یا معجزه» تعبیر گردیده است.
- آیه یعنی: علامت و نشانه.
- بیّنه یعنی: دلیل واضح و روشن.
- معجزه یعنی: کاری که دیگران از آوردن مثل آن عاجزند.
بنابراین آثار نشاندهنده قدرت وهبی حجج الهی، مثلاً شق القمر، علامت و دلیل واضحی است بر حقانیت و صدق ادعای آنها و جز حجج الهی دیگران از آوردن مثل آن آثار عاجزند.
اساساً علت اعطای آیات بینات و معجزات به حجج الهی این است که صدق ادعای آنان بر همگان واضح گردد و مدعیان دروغین از راستین مشخص گردند. به روایت زیر دقت فرمایید:
«عنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام لِأَیِّ عِلَّهٍ أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَعْطَاکُمُ الْمُعْجِزَهَ فَقَالَ لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَهُ عَلَامَهٌ لِلَّهِ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِبِ».
ترجمه: ابوبصیر میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم که به چه علتی خدا به انبیاء و رسولانش وهمچنین به شما معجزه عطا نموده است؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه دلیلی باشد بر صدق و راستی آورنده آن. معجزه علامت و نشانه خداست که آن را عطا نمیکند مگر به انبیاء و رسولان وحججش تا بوسیله آن صدق صادق از کذب کاذب شناخته شود.
(علل الشرایع، ج1، ص122)
نکات:
- معجزه علامت و نشانه خداست.
- فقط به انبیاء و رسولان و حجج الهی اعطاء میشود.
- با این علامت و نشانه، انسان صادق از کاذب مشخص گردد.
بنابراین یکی از علامتها و نشانههای شناخت حجج الهی به صریح روایت فوق، معجزه میباشد. البته علامتهای دیگری هم برای شناخت حجج الهی در روایات وجود دارد که در این مختصر فقط در مورد معجزه گفتگو میکنیم.
پر واضح است که مدعیان دروغین امامت از ارائه این علامت و نشانه (یعنی معجزه) طفره رفته و عاجز هستند و حتی آن را علامت حقانیت حجج الهی هم نمیدانند. مثلاً فرقه مدعی یمانی به سرکردگی احمد اسماعیل همبوشی، راه تشخیص حجتهای الهی را معجزه ندانسته و آن را انکار مینماید.
این فرقه، از میان راههای فراوانی که در روایات به جهت تشخیص حجتهای الهی ذکر گردیده است، فقط به سه علامت و نشانه اکتفا میکند یعنی: وصیت و سلاح و پرچم. و متأسفانه در این سه علامت هم تدلیس و غرضورزی نموده و روایات مربوطه را با ترجمه و برداشتهایی غلط، تحویل مخاطبین خود میدهند. آن هم مخاطبینی که عمده آنان، حتی قدرت رجوع به منابع و ترجمه روایات را ندارند.
نتیجهگیری
در فرهنگ قرآن و معصومین (علیهمالسلام) از آثار نشاندهنده این قدرت وهبی پیامبران به «آیه، بیّنه یا معجزه» تعبیر گردیده است. بنابراین آثار نشاندهنده قدرت وهبی حجج الهی، مانند شق القمر، علامت و دلیل واضحی است بر حقانیت و صدق ادعای آنها و جز حجج الهی، دیگران از آوردن مثل آن آثار عاجزند.
امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی معجزه را علامت و نشانهای از خدا دانسته که فقط به حجج الهی اعطاء میشود و با این علامت و نشانه انسان صادق از کاذب مشخص میگردد. غیر از معجزه، علامتها و نشانههای دیگری هم در روایات برای تشخیص حجج الهی ذکر گردیده است. احمد اسماعیل همبوشی و اتباع او، معجزه را به عنوان راه تشخیص حجج الهی قبول ندارند.
مناقشهی فرقه مدعی یمانی
همانطور که در بخش قبل عرض شد، معجزه یکی از راههای تشخیص حجت الهی بوده و امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی معجزه را علامت و نشانه خدا دانسته که فقط به حجج الهی اعطاء میشود و با این علامت و نشانه، انسان صادق از کاذب مشخص میگردد.
مناقشه اول: معجزه حضرت آدم چه بود؟
بعضی از مبلغین فرقه مدعی یمانی در ایرادی ناشیانه میگویند: «اگر معجزه راهی است برای تشخیص حجت الهی، معجزه حضرت آدم چه بوده»؟
در پاسخ به این اشکال غیر فنی باید عرض کنیم: متأسفانه هنوز این عزیزان محل نزاع را متوجه نشدهاند. ما بر اساس حدیث امام صادق (علیهالسلام) در بخش قبل ادعا کردیم که معجزه علامت و راهی است برای تشخیص انسان صادق از دروغگو. ما ادعا نکردیم که همه پیامبران معجزه دارند که شما اشکال میکنید: معجزه حضرت آدم چه بوده؟
به عبارت دیگر محل نزاع و بحث، بر سر علامت بودن و طریق بودن معجزه در مسیر معرفت و شناخت حجت الهی میباشد که شما این را رسماً منکر هستید. یعنی اگر ثابت شد شخصی معجزه دارد، میتوان حکم کرد که او حجت الهی بوده زیرا خداوند -طبق حدیث امام صادق (علیهالسلام)- معجزه را فقط به حجج الهی عطا مینماید.
اما اینکه همه انبیاء و رُسل و حجج الهی معجزه داشتهاند یا خیر مسألهای است خارج از محل نزاع که باید پیرامون آن تحقیق و گفتگو نمود و ما فعلاً نسبت به آن مطلبی ادعا نکردهایم. البته ناگفته نماند که قدر متیقّن، همه امامان معجزه داشتهاند که میتوان با مراجعه به روایات بهراحتی این مطلب را ثابت نمود.
باز هم یادآور میشویم که معجزه بهعنوان یکی از راههای تشخیص امام مطرح میباشد، نه اینکه بخواهیم بگوییم تنها راه تشخیص امام معجزه است.
مناقشه دوم: طریقهی ایمان به امام زمان چیست؟
یکی دیگر از مبلغین در جهت انکار معجزه به عنوان یکی از راههای تشخیص امام میگوید: «آیا شما به امام زمان با معجزه ایمان آوردهاید یا با نص»؟
در پاسخ به این اشکال کودکانه عرض میکنیم: ما به امام زمانی که ندیدهایم بر اساس نصوص روایی از معصومین (علیهمالسلام) ایمان داشته و داریم. اما این نصوص بهتنهایی جهت تشخیص مدعی امام زمان کفایت نمیکند.
توضیح اینکه: ما بر اساس روایات به امام زمان (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) ایمان داریم. اما سوال اینجاست که اگر کسی از در وارد شد و ادعا نمود «من همان امام زمان وعده داده شده و غایب هستم»، آیا باید به صرف این ادعا، به این شخص ایمان آورد؟ مسلماً خیر. بلکه این شخص مدعی باید ادلهای ارائه نماید تا بتوانیم مدعی صادق از کاذب را تشخیص دهیم و امام صادق (علیهالسلام) در حدیث قبل از معجزه بهعنوان راهی برای تشخیص مدعی صادق از کاذب یاد میکنند.
مناقشه سوم: ان قلت…
اگر گفته شود: «اولین کسی که از در آمده و ادعا نماید که امام زمان هست، ادعایش درست بوده و مابقی مدعیان، کذاب هستند»،
آنگاه خواهیم گفت: متاسفانه چنین قاعدهای در احادیث بیان نشده است و این قاعده کاملاً من درآوردی پیروان فرقه مدعی یمانی میباشد. البته اگر این قاعده درست باشد، پیروان فرقه مدعی یمانی باید به اولین شخصی که در دوران غیبت کبری ظهور نموده و ادعای مهدویت کرده است ایمان بیاورند. مضافاً اینکه اگر این قاعده صحیح باشد، دیگر ذکر علامتهای فراوان برای امام در روایات، لغو و عبث و بیهوده میباشد. بنابراین ذکر علامتهای مختلف -از قبیل علم و معجزه و سلاح و پرچم و…- برای امام از سوی معصومین، خود دلیلی بر بطلان قاعده من درآوردی فوق میباشد.
نتیجهگیری
اینکه همه پیامبران و حجج الهی معجزه دارند یا ندارند، هیچ ارتباطی با انکار معجزه به عنوان راهی برای تشخیص امام ندارد. مسلماً کسی که ادعای مثلاً مهدویت دارد، باید برای اثبات ادعای خود علامت و دلیلی ارائه نماید تا بتوان به صحت و سقم ادعایش پی برد. این گفته که «اولین مدّعی -مثلاً- مهدویت صادق بوده و مابقی کاذب هستند» بدون دلیل بوده و کاملاً من درآوردی میباشد؛ لذا در روایات برای تشخیص امام حقّ از حُقّه، علامتها و راههای فراوانی ذکر کردهاند.
آیا همه پیامبران الهی معجزه داشتهاند؟
همانطور که سابقاً -با توجه به حدیث امام صادق (علیهالسلام) در بخش قبل- گفته شد، معجزه حکایت از صدق آورنده آن میکند و به عنوان علامتی است که به وسیله آن میتوان انسان صادق از کاذب را تشخیص داد. لذا به تصریح امام صادق (علیهالسلام)، معجزه علامت و نشانه و راهی است برای شناخت مدعی صادق از کاذب.
فرقه مدعی یمانی در جهت انکار معجزه به عنوان یکی از راههای تشخیص حجت الهی، میگوید: همه انبیاء که معجزه نداشتهاند.
در پاسخ به این اشکال «عوامفریبانه و اجنبی از مقام» عرض شد: ادعای ما در علامت بودن معجزه برای مدعی صادق است -یعنی هر کس معجزه ارائه کند، صدق ادعایش ثابت میگردد- و ما ادعا نکردیم که همه پیامبران الهی دارای معجزه بودهاند که شما این اشکال را به ما میکنید.
البته اینکه همه پیامبران دارای معجزه بودهاند یا خیر -با وجود اینکه به ادعای ما ارتباطی ندارد- موضوعی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. با عنایات حضرات معصومین (علیهمالسلام) این موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم.
از نظر عقلی
عقلاً لزومی بر ارائه معجزه توسط همه پیامبران نیست. مثلاً پیامبرانی که هم عصر بودهاند، اگر یکی از آنها دارای معجزه باشد و پیامبران دیگر هم عصر خود را معرفی و تأیید نماید، دیگر نیازی به ارائه معجزه از سوی پیامبران معرفی شده نیست و به همین نص و تأیید پیامبر دارای معجزه، پیامبری سایرین ثابت میشود و بر همگان اتمام حجت میشود.
از نظر نقلی (قرآن و روایات)
درمورد ائمه علیهمالسلام
با توجه به روایات متواتر، همه امامان معجزه داشته و این مطلب غیرقابل انکار میباشد. در روایتی امام رضا (علیهالسلام) برای امام علامتهایی را معرفی مینمایند و میفرمایند:
«… و یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى أَنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَهٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْن…»
ترجمه: دعای امام مستجاب میباشد حتی اگر بر صخرهای دعا کند آن صخره به دو نیم منشق ّوتکّه میشود.
(فقیه، ج4، ص418)
در حدیث دیگری استجابت دعا یکی از علامتهای صدق مدعی امامت ذکر گردیده است. راوی از امام رضا (علیهالسلام) میپرسد:
«یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَیِّ شَیْءٍ تَصِحُّ الْإِمَامَهُ لِمُدَّعِیهَا؟ قَالَ: بِالنَّصِّ وَ الدَّلَائِلِ، قَالَ: لَهُ فَدَلَالَهُ الْإِمَامِ فِیمَا هِیَ؟ قَالَ: فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَهِ الدَّعْوَه…»
ترجمه: ای پسر رسول خدا! به چه چیز امامت برای مدعی آن ثابت میشود؟ حضرت فرمودند: با نصّ و دلائل. گفتم: دلالت امام در چیست؟ حضرت فرمودند: در علم واستجابت دعا.
(عیون اخبارالرضا، ج2، ص200)
امام صادق (علیهالسلام) در روایتی به ده مورد از اوصاف امام اشاره نموده و در ضمن آن فرمودند:
«وَ یَکُونَ لَهُ الْمُعْجِز»
ترجمه: برای او معجزه میباشد.
(خصال، ج2، ص428)
به تصریح روایات بالا، استجابت دعا و معجزه یکی از علامتهای امام و دلیل صدق مدعی امامت میباشد. بنابراین کسی که مدعی مقام امامت میباشد -مثل احمد اسماعیل همبوشی که مدعی مقام امامتی بالاتر از مقام امامت حضرت ابراهیم میباشد- باید معجزه داشته باشد تا ادعایش ثابت گردد.
درمورد پیامبران الهی سلاماللهعلیهماجمعین
حدیث امام صادق (علیهالسلام) که سابقاً در بخش اول ذکر گردید، یکی از شواهدی است که میتوان بر اساس آن ادعا نمود (همه پیامبران الهی معجزه داشتهاند). دوباره به روایت دقت فرمایید:
«عنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام لِأَیِّ عِلَّهٍ أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَعْطَاکُمُ الْمُعْجِزَهَ فَقَالَ لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَهُ عَلَامَهٌ لِلَّهِ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِبِ».
ترجمه: ابوبصیر میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم که به چه علتی خدا به انبیاء و رسولانش و همچنین به شما معجزه عطا نموده است؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه دلیلی باشد بر صدق و راستی آورنده آن. معجزه علامت و نشانه خداست که آن را عطا نمیکند مگر به انبیاء ورسولان وحججش تا بوسیله آن صدق صادق از کذب کاذب شناخته شود.
(علل الشرایع، ج1، ص122)
تلقی ابوبصیر از روایات این بوده که انبیاء و رسولان الهی دارای معجزه بودهاند و سوال او از علت اعطای معجزه به آنها میباشد. امام (علیهالسلام) هم در ضمن جواب، تلقی او را تقریر کرده وفرمودند: «وَ الْمُعْجِزَهُ عَلَامَهٌ لِلَّهِ لا یُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ».
مرحوم علامه مجلسی از تفسیر نعمانی حدیثی نقل میکند که امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمودند:
«… لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ رَسُولٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فِیهِ صِفَاتٌ یَتَمَیَّزُ بِهَا مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ مِنْهَا الْعِصْمَهُ مِنْ سَائِرِ الذُّنُوبِ وَ إِظْهَارُ الْمُعْجِزَات…»
ترجمه: چارهای برای مردم نیست از اینکه رسولی از جانب خدا باشد که در او صفاتی باشد که با آن صفات متمایز از همه مردم باشد. جزو آن صفات، عصمت از گناهان واظهار معجزات و… میباشد.
(بحارالانوار، ج90، ص43)
این حدیث هم به صراحت بیان میکند که رسولان الهی دارای معجزه بوده و به این وصف و علامت، از مردمان مشخص شده و تمیز داده میشوند.
امام صادق (علیهالسلام) از پیامبران الهی به عنوان سفیر و رسانندگان اوامر و نواهی خدا نام برده و میفرمایند:
«… مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْحَکِیمِ الْعَلِیمِ بِالْحِکْمَهِ وَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِینِ والشَّوَاهِدِ مِنْ إِحْیَاءِ الْمَوْتَى وَ إِبْرَاءِ الْأَکْمَهِ وَ الْأَبْرَص…»
ترجمه: [انبیاء] تایید شدگان از طرف خداوند حکیم علیم هستند که بوسیله حکمت ودلائل وبراهین و شواهدی از قبیل زنده کردن مردگان و شفای کوری و پیسی تایید شدهاند.
این روایت به خوبی نشان میدهد که انبیاء الهی همواره معجزات و شواهدی از قبیل زنده کردن مردگان و شفای کوری و پیسی به همراه خود داشتند تا به این وسیله صحت ادعای خود را بر مردمان آشکار کنند.
در آیات فراوانی به معجزات پیامبران اشاره گردیده که در زیر به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
«اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»
ترجمه: قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت واگر نشانهای ببینند، روی گردانند وگویند: سحری همیشگی است.
(قمر، 1-2)
در این آیات از معجزه شق القمر به «آیه: نشانه» تعبیر شده است.
«قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ ناقَهُ اللَّهِ لَکُمْ آیَهً»
ترجمه: برای شما از جانب پروردگارتان حجتی آشکار آمده است. این ماده شتر خدا [معجزه و] نشانهای برای شماست.
(اعراف، 73)
در این آیه از معجزه حضرت صالح، به «بیّنه و آیه» تعبیر گردیده است.
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ»
ترجمه: همانا ما به موسی نه نشانه [ومعجزه] آشکار دادیم.
(اسراء، 101)
در این آیه از معجزات حضرت موسی، به «آیاتٍ بَیِّنَاتٍ» تعبیر شده است و امام باقر (علیهالسلام) در روایتی به معجزات نهگانه حضرت موسی اشاره مینمایند. (خصال، ج2، ص423).
«وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ»
و به عیسی بن مریم بینات [وحجتهای روشن] عطا کردیم.
(بقره، 87)
در آیه فوق از معجزات حضرت عیسی به «الْبَیِّناتِ» تعبیر شده است. امام عسکری (علیهالسلام) در توضیح کلمه «الْبَیِّناتِ» اشاره به معجزات حضرت عیسی کرده وآنها را نام میبرند. (تفسیر امام، ص371).
و خلاصه اینکه خداوند نسبت به همه رسولان میگوید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ»
ترجمه: ما رسولانمان را با بیّنات ارسال کردیم وکتاب و میزان همراهشان نازل کردیم.
(حدید، 25)
با توجه به روایات و آیات این بخش، میتوان نتیجه گرفت که همه پیامبران دارای معجزه بودهاند و نمیتوان به خاطر عدم رسیدن اخبار معجزات آنها به ما، قائل به نبود معجزه برای آنان شد.
ناگفته نماند که حجج الهی هر گونه قدرت و اختیار استقلالی را همواره از خود نفی نموده و خداوند هم در این زمینه میفرماید:
«وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه»
ترجمه: وهیچ پیامبری را نرسد که نشانه [ومعجزهای] بیاورد مگر به اذن خدا.
(رعد، 38)
پس همه حجج الهی به اذن خداوند متعال معجزه ارائه میدهند، اما ممکن است این اذن نسبت به حجتی، مورد به مورد باشد و ممکن است نسبت به حجتی دیگر این اذن به صورت کلی داده شده باشد و او با توجه به اذن کلیای که دارد، در هر جا تشخیص دهد معجزه ارائه نماید.
نکته:
اگر فرض شود روایتی وجود داشته باشد که در آن روایت تصریح شود «بعضی از انبیاء معجزه نداشتهاند» تازه وارد باب تعارض خواهیم شد؛ که باز هم با توجه به ضوابط باب تعارض، به این نتیجه میرسیم که همه انبیاء الهی معجزه داشتهاند.
جمعبندی
ما ادعا نمودیم که معجزه علامتی است برای اثبات مدعی صادق -یعنی هر کس معجزه ارائه کند، صدق ادعایش ثابت میگردد- و ما ادعا نکردیم که همه پیامبران الهی دارای معجزه بودهاند که شما این اشکال را به ما میکنید. البته اینکه همه پیامبران دارای معجزه بودهاند یا خیر -با وجود اینکه به ادعای ما ارتباطی ندارد- موضوعی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
از نظر عقلی نیازی به ارائه معجزه توسط همه پیامبران نیست. مثلاً پیامبرانی که در یک زمان بودهاند، که توضیح آن گذشت.
با توجه به روایات متواتر، همه امامان معجزه داشته و معجزه علامتی برای تشخیص مدعی امامت میباشد.
با توجه به آیات و روایات مشخص گردید که انبیاء الهی دارای معجزه بودهاند. حجج الهی به اذن خداوند متعال معجزه ارائه میدهند. اگر فرض شود روایتی وجود داشته باشد که در آن روایت تصریح شود «بعضی از انبیاء معجزه نداشتهاند» تازه وارد باب تعارض خواهیم شد که باز هم با توجه به ضوابط باب تعارض، به این نتیجه میرسیم که همه انبیاء الهی معجزه داشتهاند.
پاسخ به دو اشکال
همانطور که در بخشهای قبل بیان نمودیم، معجزه علامت و نشانهای است که به وسیله آن میتوان مدّعی صادق از کاذب را شناخت، که امام صادق (علیهالسلام) صراحتاً در حدیثی به این مطلب اشاره نمودند. در روایات، از معجزه به عنوان علامت و نشانه امام یاد شده که در بخش قبل به آن پرداختیم.
البته نیازی نیست که همگان به شخصه و مباشرتاً -یعنی مستقیماً- معجزه را از مدّعی امامت ببینند یا اینکه امام برای تک تک افراد معجزه ارائه نمایند، بلکه اگر خبر معجزه امامی مثلاً از طریق افراد ثقه و مورد وثوق به انسان برسد، باز هم اتمام حجت صورت گرفته و امامت برای مدّعی آن ثابت میگردد. در بحث وصیت هم -که یکی از راههای شناخت امام میباشد- همینگونه است، یعنی نیازی نیست که انسان به شخصه و مباشرتاً وصیت امام قبل را ببیند بلکه اگر خبر وصیت حجت قبل از طریقی مطمئن به انسان برسد، اتمام حجت صورت گرفته و دیگر جای عذری باقی نمیماند.
اشکال اول: ایمان ناشی از معجزه، از روی جبر است.
بعضی گمان میکنند که ایمان ناشی از معجزه، فایده نداشته زیرا این ایمان از روی جبر میباشد.
در پاسخ عرض میکنیم: چنین گمانی بدون دلیل بوده و مدرکی برای آن وجود ندارد. هیچگاه معجزه، جبرآور نیست؛ لذا در تاریخ افراد زیادی بودهاند که با دیدن معجزات، ایمان نیاورده و بر کفر خود باقی ماندهاند. عدهای هم با دیدن معجزات مؤمن گردیده و به راه سعادت نائل گشتهاند که میتوان به ایمان ساحران زمان حضرت موسی اشاره نمود. (طه، 70).
اساساً ایمان و کفر جزو افعال اختیاری بشر بوده و جبر در فعل اختیاری معنایی ندارد.
البته ناگفته نماند که ایمان در بعضی شرایط پذیرفته نیست، مثلاً «ایمان در هنگام نزول عذاب الهی» یا «توبه و ایمان در واپسین لحظات حیات» مورد قبول واقع نمیشود.
خدای متعال در قرآن میفرماید:
«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکینَ * فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا»
ترجمه: پس چون سختی [عذاب] ما را دیدند گفتند: به خدا ایمان میآوریم و بدانچه با او شریک میکردیم کافر شدیم. اما همینکه شدت [عذاب] ما را دیدند، دیگر ایمانشان برای آنان سودی نبخشید.
(غافر، 84-85)
پس یکی از قوانین الهی، عدم پذیرش ایمان هنگام نزول عذاب میباشد.
در آیهای دیگر خدا میفرماید:
«وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآن» ترجمه: و توبه کسانیکه گناه میکنند تا مرگ هر یک از ایشان فرا رسد گوید: «اینک توبه کردم» پذیرفته نیست.
(نساء، 18)
براساس این قانون الهی، اگر کسی در لحظات آخر عمر بخواهد از گناه کفر -که فعل قلب میباشد- توبه نماید و مؤمن گردد، توبه و ایمانش قبول نمیگردد.
اشکال دوم: خود خدا هم، خودش را با معجزه ثابت نمیکند.
یکی دیگر از مبلغین جوان تکفیری و جویای نام فرقه مدعی یمانی، در جهت انکار معجزه به عنوان نشانه و علامتی برای شناخت امام و حجت الهی میگوید:
«خدایی که بر هر کاری تواناست خودش را با معجزه اثبات نمیکند، بعد توقع دارید حجّتش را با معجزه اثبات کند؟! بنابراین معجزه نمیتواند به عنوان قانون شناخت حجت باشد».
- پاسخ:
اولا: اگر فرض کنیم که «چون خدا برای اثبات خودش از قانون معجزه استفاده نمیکند پس این قانون به طریق اولی در معرفت حجت اعتباری ندارد»، وصیت و نصّی که شما در قانون شناخت حجت به آن استناد میکنید هم اینگونه است.
به عبارت دیگر آیا میتوان وصیت و نصّ را به جرم اینکه در اثبات وجود خدا کاربرد ندارد، از قانون شناخت امام و حجت خدا ساقط نمود؟ مسلماً خیر.
ثانیاً اینکه: کثیری از معجزات در مقابل کفار بوده و در معجزه، ابتدا وجود خدا ثابت گشته و سپس صدق فرستاده الهی اثبات میگردد. در حقیقت خدا با ارائه معجزه از طریق حجج الهی، خود را اثبات مینماید و حقانیت حجتش را هم تأیید مینماید. پس این سخن که «خدا برای اثبات خودش از معجزه استفاده نمیکند…» صحیح نبوده و چیزی جز عوامفریبی نمیباشد.
جمعبندی
- براساس روایات، معجزه علامت و نشانه خدا بوده که به وسیله آن، مدعی صادق از کاذب شناخته میشود؛ لذا در روایات از معجزه به عنوان یکی از علامتها و نشانههای امام یاد شده است.
- نیازی نیست همگان معجزه را مستقیماً مشاهده کنند و یا اینکه امام به تک تک افراد معجزه ارائه نماید، بلکه اگر خبر آن هم از طرق قابل اطمینان به شخصی برسد، بر او اتمام حجت شده و در پیشگاه خدا دیگر عذری ندارد. دقیقا وصیت هم اینگونه است که توضیح آن گذشت.
- با رویت معجزه هیچگونه جبری در پذیرش ایمان برای شخص وجود ندارد؛ زیرا بسیاری از افرادی بودهاند که معجزه را دیدهاند ولی ایمان نیاوردهاند.
- البته ناگفته نماند که ایمان در بعضی شرایط پذیرفته نیست، مثلاً ایمان در هنگام نزول عذاب الهی و یا توبه و ایمان در واپسین لحظات حیات.
- این سخن که (چون خدا برای اثبات خودش از قانون معجزه استفاده نمیکند، پس این قانون به طریق اولی در معرفت حجت اعتباری ندارد) باطل بوده و چیزی جز عوامفریبی نمیباشد.
روایاتی دیگر درمورد معجزه
در ضمن بخشهای گذشته و در خلال پاسخ به برخی اشکالات سست و بیپایه، پنج روایت در باب معجزه مطرح شد که بهوسیله این روایات، بطلان ادعاهای احمد اسماعیل همبوشی و پیروان او به سادگی واضح میگردد. با اینکه در چهار بخش گذشته، فرقه مدعی یمانی کاملاً رسوا شده و عوامفریبیهای آنان بر همگان آشکار گردیده است، اما برای مزید اطلاع شما عزیزان، به تعدادی دیگر از روایات مربوطه اشاره مینماییم تا بیشتر با روایات اهل بیت (علیهمالسلام) در بحث معجزه آشنا گردیم.
حضرت علی (علیهالسلام) و یهودیان
در یکی از گفتگوهایی که بین حضرت علی (علیهالسلام) و یهودیان صورت گرفته و مشابه همیشه یهودیان مغلوب گردیدهاند، خطیب یهودیان عوامفریبی نموده و خطاب به حضرت علی (علیهالسلام) گفت:
«اگر ما بر حقانیت خود دلیلی نداریم، تو نیز دلیلی نداری پس هر دو یکسان هستیم».
امیر عالم امکان حضرت علی (علیهالسلام) در پاسخ فرمودند:
«لَا سَوَاءٌ إِنَ لَنَا حُجَّهً هِیَ الْمُعْجِزَهُ الْبَاهِرَهُ ثُمَّ نَادَى جِمَالَ الْیَهُودِ یَا أَیَّتُهَا الْجِمَالُ اشْهَدِی لِمُحَمَّدٍ وَ لِوَصِیِّهِ فَتَبَادَرَ الْجِمَالُ صَدَقْتَ صَدَقْتَ یَا وَصِیَّ مُحَمَّدٍ وَ کَذَبَ هَؤُلَاءِ الْیَهُودُ فَقَالَ عَلِیٌّ علیهالسلام هَؤُلَاءِ جِنْسٌ مِنَ الشُّهُودِ یَا ثِیَابَ الْیَهُودِ الَّتِی عَلَیْهِمْ اشْهَدِی لِمُحَمَّدٍ وَ لِوَصِیِّهِ فَنَطَقَتْ ثِیَابُهُمْ کُلُّهَا صَدَقْتَ صَدَقْتَ یَا عَلِیُّ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً وَ أَنَّکَ یَا عَلِیُّ وَصِیُّهُ حَقّا… فَعِنْدَ ذَلِکَ خَرِسَتِ الْیَهُودُ وَ آمَنَ بَعْضُ النَّظَّارَهِ مِنْهُمْ بِرَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله فَغَلَبَ الشَّقَاءُ عَلَى الْیَهُودِ وَ سَائِرِ النَّظَّارَهِ الْآخَرِین».
ترجمه: «[ما وشما] یکسان نیستیم، همانا برای ما حجت [و برهانی] است که آن معجزه باهره است». سپس حضرت علی (علیهالسلام) شترهای یهودیان را مخاطب قرار داده وفرمودند: «ای شتران! به محمد و وصی او شهادت دهید»! شترها بلافاصله گفتند: «راست میگویی، راست میگویی ای وصی محمد و این یهودیان دروغ میگویند». حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: «اینها بخشی از شهود بودند». سپس فرمودند: «ای لباسهای یهودیان که بر تن آنهایید! به محمد و وصی او شهادت دهید»! لباسها به نطق آمده گفتند: «راست میگویی، راست میگویی ای علی، شهادت میدهیم که محمد حقیقتا رسول خداست و تو یا علی حقیقتا وصی او هستی»… در این هنگام یهود از پاسخ عاجز ماند وچیزی نگفت و عدهای از ناظرین آنها به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) ایمان آورده و شقاوت بر یهود وناظرین دیگر غالب شد.
(معانی الاخبار، ص27)
نکات روایت
یک: در این روایت به صراحت از معجزه به عنوان حجت یاد شده است. حجت یعنی برهان و دلیل. کسانی که از معجزه به عنوان «تایید دلیل» یاد میکنند، بهطور قطعی مخالفِ کلام حضرت علی (علیهالسلام) صحبت کردهاند.
دو: پس از مشاهده معجزه، عدهای ایمان آورده و عدهای بر کفر خود باقی ماندند و این خود دلیلی بر این است که ایمان و کفر جزو افعال اختیاری بشر است و مشاهده معجزات حجج الهی موجب ایمان جبری و قهری نمیشود.
اشکال:
بعضی دیگر از مبلغین میگویند: «کسی با رویت معجزه ایمان نیاورده وهمیشه پیامبران الهی را به تمسخر گرفته وبه آنها خطاب ساحر میکردند».
پاسخ:
آنچه موجب گردیده تا این مبلغ جوان و جویای نام چنین عوامفریبی و غرضورزی کند، جهل مریدان این فرقه پوشالی است. با مطالعه ماجرای حضرت علی (علیهالسلام) و یهودیان، کذب ادعای این مبلغ آشکار میشود و غرضورزی او بر همگان روشن میشود.
سه: همانطور که ملاحظه فرمودید، حضرت علی (علیهالسلام) شخصاً بحث اعجاز را مطرح نموده و معجزه را ارائه کردند و یهودیان هم سکوت نموده و اعتراضی ننمودند. این ماجرا بدین معنی است که در نزد یهودیان هم -از نظر عقلی- معجزه دلیل بر حقانیت و صدق آورنده آن میباشد.
چهار: البته گاهی اوقات، درخواست معجزه از سوی معاندین و کفار صورت میگرفته است و این مطلب هم، دلیل بر عقلی بودن معجزه به عنوان راه شناخت سفیران الهی میباشد. برای مثال، قوم حضرت صالح به ایشان گفتند:
«ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآیَهٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقین قالَ هذِهِ ناقَه…»
ترجمه: تو نیستی مگر بشری مثل ما، پس [علامت] و آیهای بیاور اگر از راستگویانی. گفت: این شتری است…
(شعراء، 154)
اساساً معجزه تذکری است که بهوسیله آن وجدانهای خفته و عقلهای نهفته بیدار و نمایان گشته و حجت بر همگان تمام گردد. لذا تمام عقلاء معجزه را شاهدی بر صدق آورنده آن میدانند و اینگونه حجت بر آنان تمام میشود و در صورت انکار آورنده معجزه، مستحق عذاب الهی میگردند.
البته بارها تذکر دادهایم که معجزه، یکی از راههای تشخیص امام میباشد و راههای دیگری هم در روایات ذکر شده است. اما متأسفانه فرقه مدعی یمانی برخلاف روایات و آیات عمل نموده و صراحتاً معجزه را به عنوان راه تشخیص امام انکار میکند و این خود به تنهایی دلیل محکمی بر بطلان این فرقه پوشالی میباشد.
جمعبندی
- حضرت علی (علیهالسلام) از معجزه با عنوان «حجت» یاد کرده و بر یهودیان استدلال مینمایند.
- رویت معجزه موجب ایمان جبری و قهری نمیشود، لذا عدهای با دیدن معجزات هم ایمان نمیآورند.
- در نظر عقلاء -چه مؤمن و چه کافر- معجزه دلیل بر حقانیت آورنده آن میباشد.
- ارائه معجزه توسط حجج الهی، گاهی همراه با درخواست و پیشنهاد دیگران بوده و گاهی هم درخواستی در کار نبوده است.
- معجزه، یکی از راههای تشخیص امام میباشد و راههای دیگری هم در روایات ذکر شده است.
امام سجاد (علیهالسلام) و محمد بن حنفیه
به علت طولانی بودن روایت، حدیث را به ۷ فراز تقسیم نموده و ترجمه مینماییم.
1- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام أَرْسَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهالسلام فَخَلَا بِهِ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ أَخِی قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله دَفَعَ الْوَصِیَّهَ وَ الْإِمَامَهَ مِنْ بَعْدِهِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام ثُمَّ إِلَى الْحَسَنِ علیهالسلام ثُمَّ إِلَى الْحُسَیْنِ علیهالسلام.
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: هنگامی که حسین (علیهالسلام) کشته شد، محمد بن حنفیه [شخصی را] به سوی علی بن الحسین (علیهالسلام) فرستاد [و تقاضای گفتگو نمود]، پس با او خلوت نمود وگفت: ای پسر برادرم! میدانی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) وصیت و امامت بعد خودش را به امیرالمومنین (علیهالسلام) سپرد و سپس به حسن و حسین واگذار نمود.
2- وَ قَدْ قُتِلَ أَبُوکَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ صَلَّى عَلَى رُوحِهِ وَ لَمْ یُوصِ وَ أَنَا عَمُّکَ وَ صِنْوُ أَبِیکَ وَ وِلَادَتِی مِنْ عَلِیٍّ علیهالسلام فِی سِنِّی وَ قَدِیمِی أَحَقُّ بِهَا مِنْکَ فِی حَدَاثَتِکَ فَلَا تُنَازِعْنِی فِی الْوَصِیَّهِ وَ الْإِمَامَهِ وَ لَا تُحَاجَّنِی
و پدرت کشته شد -رضوان و درود خدا بر او باد- و وصیت ننمود و من عموی شما و برادر پدرت هستم و زاده علی (علیهالسلام) هستم در این سنّ و سابقه، [بنابراین] نسبت به امامت سزاوارترم نسبت به شما که جوان هستید. پس در وصیت وامامت با من منازعه و احتجاج نکن.
3- فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهالسلام یَا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِ مَا لَیْسَ لَکَ بِحَقٍّ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ إِنَّ أَبِی یَا عَمِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَوْصَى إِلَیَّ قَبْلَ أَنْ یَتَوَجَّهَ إِلَى الْعِرَاقِ وَ عَهِدَ إِلَیَّ فِی ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یُسْتَشْهَدَ بِسَاعَهٍ وَ هَذَا سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله عِنْدِی.
امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: ای عمو! تقوای الهی پیشه کن و ادعای چیزی را نکن که در آن حقّی نداری، همانا من تو را موعظه میکنم که [مبادا] از جاهلان باشی. ای عمو! همانا پدرم -که درود خدا بر او باد- قبل از حرکت به سمت عراق به من وصیت نمود و درباره آن لحظاتی قبل از شهادتش عهد گرفت و این هم سلاح رسول خداست که در نزد من است.
4- فَلَا تَتَعَرَّضْ لِهَذَا فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ نَقْصَ الْعُمُرِ وَ تَشَتُّتَ الْحَالِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْوَصِیَّهَ وَ الْإِمَامَهَ فِی عَقِبِ الْحُسَیْنِ علیهالسلام فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ ذَلِکَ فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ حَتَّى نَتَحَاکَمَ إِلَیْهِ وَ نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ.
پس متعرض این امر نشو که از کوتاهی و نقص عمر بر تو و دگرگونی حالت میترسم. همانا خدا وصیت و امامت را در نسل حسین (علیهالسلام) قرار داد و اگر میخواهی که این مطلب را بدانی با ما به سوی حجر الاسود بیا تا به سوی او محاکمه کنیم و در این مورد از او سوال کنیم.
5- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام وَ کَانَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا بِمَکَّهَ فَانْطَلَقَا حَتَّى أَتَیَا الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّهِ ابْدَأْ أَنْتَ فَابْتَهِلْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَلْهُ أَنْ یُنْطِقَ لَکَ الْحَجَرَ ثُمَّ سَلْ فَابْتَهَلَ مُحَمَّدٌ فِی الدُّعَاءِ وَ سَأَلَ اللَّهَ ثُمَّ دَعَا الْحَجَرَ فَلَمْ یُجِبْهُ.
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: این مکالمه در مکه اتفاق افتاد پس به نزد حجرالاسود رفتند. امام سجاد (علیهالسلام) به محمد فرمودند: اول تو شروع کن و بسوی خدا تضرع نما و از او درخواست کن حجرالاسود را به نطق آورد و حاجتت را بخواه. پس محمد در دعا تضرع نمود و از خدا درخواست نمود و سپس حجرالاسود را خواند ولی حجرالاسود او را جواب نداد.
6- فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهالسلام یَا عَمِّ لَوْ کُنْتَ وَصِیّاً وَ إِمَاماً لَأَجَابَکَ قَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ فَادْعُ اللَّهَ أَنْتَ یَا ابْنَ أَخِی وَ سَلْهُ فَدَعَا اللَّهَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهالسلام بِمَا أَرَادَ ثُمَّ قَالَ أَسْأَلُکَ بِالَّذِی جَعَلَ فِیکَ مِیثَاقَ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِیثَاقَ الْأَوْصِیَاءِ وَ مِیثَاقَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ لَمَّا أَخْبَرْتَنَا مَنِ الْوَصِیُّ وَ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهالسلام.
امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: ای عمو! اگر تو وصی و امام بودی حجرالاسود تو را جواب میداد. محمد به او گفت: ای پسر برادرم! شما خدا را بخوان و از او درخواست نما. پس امام سجاد (علیهالسلام) خدا را به آنچه خواست خواند سپس فرمود: به آن خدایی که میثاق انبیاء و میثاق اوصیاء و میثاق همه مردم را در تو قرار داد از تو سوال میکنم که از امام بعد از حسین بن علی (علیهالسلام) خبر دهی.
7- فَتَحَرَّکَ الْحَجَرُ حَتَّى کَادَ أَنْ یَزُولَ عَنْ مَوْضِعِهِ ثُمَّ أَنْطَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ الْوَصِیَّهَ وَ الْإِمَامَهَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهالسلام إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ ابْنِ فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله قَالَ فَانْصَرَفَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ هُوَ یَتَوَلَّى عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام.
پس سنگ تحرکی نمود که نزدیک بود از جای خود بیفتد سپس خدا او را به زبان عربی آشکار ناطق کرد و گفت: بار خدایا! وصیت و امامت بعد از حسین بن علی (علیهالسلام) به سوی علی بن حسین بن علی بن ابی طالب و فرزند فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میباشد. پس محمد بن علی [حنفیه] برگشت و علی بن الحسین (علیهالسلام) را مولای خود قرار داد.
نکات روایت
یک. همانطور که در فراز ۳ حدیث ملاحظه فرمودید، امام صادق (علیهالسلام) هیچ اشارهای به حدیث وصیت پیامبر ننموده و فقط اشاره به وصیت پدر گرامیشان قبل از حرکت به عراق مینمایند. در صورتی که بر مبنای فرقه مدعی یمانی، امام باید به حدیث وصیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) استناد نموده و امامت خود را ثابت نماید.
و همچنین بنا بر مبنای این فرقه، امام سجاد (علیهالسلام) باید میفرمودند که: من اولین نفری هستم که به وصیت احتجاج میکنم، و محمد بن حنفیه هم قانع شود اما ایشان نه به حدیث وصیت احتجاج نموده و نه به اولین نفر، بلکه فقط به وصیت پدرشان اشاره مینمایند.
دو. امام سجاد (علیهالسلام) در ادامه فرمودند: «هَذَا سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله عِنْدِی». از این کلام حضرت فهمیده میشود که در نزد امام باید سلاح رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هم باشد وگرنه گفتن این عبارت در مقام اثبات امامت لغو و بیهوده میباشد.
سه. کلمه اشاره «هذا» در عبارت فوق بیانگر این مطلب است که امام به سلاح مادی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) اشاره نموده است، لذا حمل سلاح بر علم و انکار مادیت آن، دلیلی جز غرضورزی نمیتواند داشته باشد.
چهار. در فراز 4 حدیث، امام از کوتاه شدن عمر مدّعی دروغین امامت وتشتّت احوال او یاد میکنند. بنابراین مدعی دروغین امامت به صرف مطرح کردن ادعای خود قبض روح نمیشود. کسانی که -نعوذ بالله- در کلام امام سجاد (علیهالسلام) شک دارند با مروری بر زندگانی مدعیان دروغین امامت، براحتی کلام ایشان را تایید نموده و متوجه می شوند که مدعی دروغین امامت به صرف مطرح کردن ادعای خود قبض روح نمیشود.
پنج. امام سجاد (علیهالسلام) علاوه بر استناد به وصیت امام حسین (علیهالسلام) و سلاح مادی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، برای اثبات حقانیت خود بحث معجزه را پیش میکشند تا حق هویدا و مدعی کاذب معلوم گردد. امام صادق (علیهالسلام) هم از معجزه به عنوان راه شناخت مدعی صادق از کاذب نام برده که در بخش اول به آن پرداختیم.
اگر واقعاً معجزه علامت و دلیل حقانیت صاحب آن نیست، پس چرا امام سجاد (علیهالسلام) برای اثبات حقانیت خود، پیشنهاد را به محمد بن حنفیه میدهد؟ آیا ایشان قصد فریب عموی خود را دارند و میخواهند امامت خود را با چیزی ثابت نمایند که حجیت ندارد؟
شش. در فراز 6 حدیث حضرت تصریح مینمایند که: «اگر تو وصی و امام بودی حجرالاسود جواب تو را میداد». این نشان میدهد که سخن گفتن با حجرالاسود و به نطق آمدن آن، یکی دیگر از علامتهای امام به شمار میرود.
آیا به نظر شما کسی که بر خلاف کلام امام سجاد (علیهالسلام) سخن گفته و تکلم با حجرالاسود را جزو علامتهای امام نمیداند، میتواند مدّعی راستین وحجت الهی باشد؟
هفت. جالبتتر اینکه احمد اسماعیل ادعا میکند که من حجرالاسود هم هستم.
براین اساس اگر از او تقاضا کنیم که در حضور همگان با خودش صحبت کند، کار بسیار سادهای بوده و دیگر نباید از ارائه این معجزه ساده طفره رود.
البته اگر احمد اسماعیل به روایات تسلط میداشت هیچ وقت چنین ادعایی نمیکرد زیرا در روایات، حجرالاسود را مَلَکی ذکر کردهاند که به این صورت درآمده است. (رج کافی، ج4، ص184، ح3).
جمعبندی
- هیچ اشارهای به حدیث وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اینکه من اولین کسی هستم که به آن احتجاج کردهام ننموده و فقط اشاره به وصیت پدر گرامیشان قبل از حرکت به عراق مینمایند.
- سلاح امری مادی بوده و امام سجاد (علیهالسلام) به آن اشاره نمودهاند.
- عمر مدعی دروغین امامت کوتاه میگردد، نه اینکه فورا قبض روح گردد.
- امام سجاد (علیهالسلام) برای اثبات حقانیت خود ارائه معجزه مینمایند.
- در روایات، حجرالاسود را مَلَکی ذکر کردهاند که به این صورت درآمده است.
روایتی دیگر از امام صادق (علیهالسلام)
«قال أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد علیه السّلام: ما مِن مُعجزَهٍ مِن مُعجِزاتِ الأنبیاءِ و الأوصیاءِ إلا و یُظهِر اللّهُ تبارک و تعالى مِثلَها فی یَدِ قائِمِنا لإتمامِ الحُجّهِ عَلَى الأعداءِ.
ترجمه: امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هیچ معجزهای از معجزات انبیاء و اوصیاء نیست مگر اینکه خدا مثل و شبیهش را در دست قائم ما برای اتمام حجت بر دشمنان ظاهر میکند.
«اثبات الهداه، ج5، ص328، به نقل از کتاب اثبات الرجعه فضل بن شاذان)
نکات روایت
یک. در این روایت حضرت صادق (علیهالسلام) از معجزه به عنوان راهی برای اتمام حجت بر دشمنان یاد میکنند. حال اگر معجزه در تشخیص امام حَق از حُقّه نقشی نداشته باشد، آیا بر منکران حضرت حجت تمام میشود؟
در این حدیث شریف هیچ صحبتی از وصیت و سلاح و پرچم و… به میان نیامده بلکه فقط صحبت از معجزه و اتمام حجت مطرح گردیده است.
پس به یقین معجزه حجت بوده و بوسیله آن بر همگان اتمام حجت میشود.
دو. روایات و آیات مذکور در بخشهای قبل هم از حیث مفهوم و معنی، با این روایت یکسان بوده و در همه آنها از معجزه به عنوان بیّنه، حجت، برهان، دلیل، علامت و راه تشخیص امام یاد شده است و هیچ تعارضی بین آنها وجود ندارد.
سه. بر اساس آنچه که در پاراگراف قبل ذکر گردید، خدشه کردن در انتساب کتاب اثبات الرجعه به فضل بن شاذان در جهت تضعیف حدیث کاملا بی معنا میباشد.
مضافا اینکه فرقه مدعی یمانی اساساً علم رجال را قبول ندارند، یعنی مولف کتاب اثبات الرجعه، هر که میخواهد باشد و یا راوی آن هر که میخواهد باشد، معروف باشد یا مجهول، ثقه باشد یا غیر ثقه و… لذا بر اساس این مبنا استدلال به این حدیث تام و تمام بوده و این خدشهها هیچ تاثیری در آنچه ما گفتهایم نمیتواند وارد کند.
چهار. با توجه به این حدیث، گمان نشود که کاربرد معجزه فقط برای دشمنان بوده و شامل دیگران نمیشود، بلکه بر شیعیان و دیگران هم اتمام حجت صورت گرفته و حقانیت امام بر همگان روشن میگردد.
توضیح اینکه:
ارائه معجزات، نقش مهمی در تشخیص شیعیان نسبت به امام لاحق -یعنی امام جدیدی که پس از شهادت امام قبل میآید- دارد که در روایات ماجراهای مختلفی در این زمینه ذکر شده است و در بخش قبل به یک نمونه از این روایات -ماجرای امام سجاد (علیهالسلام) و محمد بن حنفیه- اشاره شد.
آیا وقتی در روایات یکی از علامات امام را معجزه ذکر میکنند، این علامت فقط به درد دشمنان میخورد یا اینکه دیگران هم میتوانند از این علامت سود جسته و امام حقّ را تشخیص دهند؟
بنابراین منحصر کردن کاربرد و فایده معجزه برای دشمنان، حکایت از بیاطلاعی یا غرض ورزی مبلغین فرقه مدعی یمانی نسبت به روایات دارد.
- خلاصه اینکه:
باتوجه به آنچه که در این هفت بخش در موضوع علامت بودن و حجت بودن معجزه به عنوان یکی از راههای شناخت امام ذکر گردید، کاملا غرض ورزی مبلغین فرقه مدعی یمانی و امام 13 آنها آشکار گردید.
جمعبندی:
- با توجه به حدیث فوق، معجزه راهی برای اتمام حجت بر دشمنان میباشد.
- روایات فراوانی در تایید این روایت وجود دارد که در بخشهای قبل به آن اشاره نمودیم.
- ناگفته نماند که علم رجال در نظر فرقه مدعی یمانی باطل میباشد.
- با توجه به دو نکته قبل، خدشه کردن در انتساب کتاب اثبات الرجعه به فضل بن شاذان در جهت تضعیف حدیث کاملا بیمعنا میباشد.
- کاربرد معجزه فقط برای دشمنان نیست وارائه معجزات، نقش مهمی در تشخیص شیعیان نسبت به امام لاحق -یعنی امام جدیدی که پس از شهادت امام قبل میآید- دارد.
انکار عناوین معجزه توسط فرقه مدعی یمانی
بارها همبوشیان در صوتها و گفتگوهای خود پیرامون بحث معجزه با اعلی صوت گفتهاند که:
- «معجزه حجت نیست بلکه تایید حجت است»
- و یا «معجزه دلیل نیست بلکه تایید دلیل است»
- و یا «معجزه شهادت خدا نیست»
- و یا «معجزه علامت حجت و امام نیست»
- و…
خلاصهً اینکه همبوشیان اطلاق عناوینی چون «حجت، دلیل، علامت و…» را بر معجزه نمیپذیرند زیرا در صورت پذیرش این عناوین، باید با مذهب پوشالی خود وداع نموده و خط بطلانی بر خواستههای نفسانی خویش بکشند.
با اینکه برخی از این عناوین را نسبت به معجزه در بحثهای گذشته بیان کردهایم ولی جمع همه این عناوین در یکجا، بسیار بجا و از اهمیت بسزایی برخوردار است. در ادامه، عناوین مورد نظر به همراه آیات و روایات مربوطه -البته به طور مختصر- تقدیم عزیزان میگردد.
معجزه «شهادت» خداست
ضمن حدیث مفصلی، امام حسن عسکری (علیهالسلام) از قول رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل میکنند:
«إنَّمَا بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً وَ أَظْهَرَ عَلَى یَدِهِ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی لَیْسَتْ فِی طَبَائِعِ الْبَشَرِ الَّذِینَ قَدْ عَلِمْتُمْ ضَمَائِرَ قُلُوبِهِمْ فَتَعْلَمُونَ بِعَجْزِکُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِ أَنَّهُ مُعْجِزَهٌ وَ أَنَّ ذَلِکَ شَهَادَهٌ مِنَ اللَّهِ بِالصِّدْقِ لَه».
ترجمه: خدا بشری را مبعوث کرد و بر دست او معجزاتی را که در طبایع بشر نیست ظاهر کرد، آن بشری که به مخفیات قلوبش علم دارید پس فهمیدید -به وسیله عجز و ناتوانیتان نسبت به آن چیزی که آورد- که او معجزه است و همانا آن [معجزه] شهادتی است از خدا بر صدق و درستی آن بشر.
(بحارالانوار، ج9، ص272)
به تصریح این روایت، معجزه «شهادتی» است از طرف خداوند باری تعالی بر صدق و راستی آورنده آن. امام صادق (علیهالسلام) هم در حدیث قبل همینگونه فرموده بودند و معجزه را دلیل بر صدق آورنده آن بیان داشتند.
پس معجزه، شهادتی است از طرف خداوند متعال.
معجزه «حجت» است
امیرالمومنین (علیهالسلام) در ضمن گفتگویی با یهودیان فرمودند:
«إِنَ لَنَا حُجَّهً هِیَ الْمُعْجِزَهُ الْبَاهِرَهُ»
ترجمه: همانا برای ما حجتی است که آن معجزه باهره است.
(معانی الاخبار، ص27)
به تصریح این روایت، اطلاق «حجت» بر معجزه کاملا صحیح میباشد.
پس معجزه حجت است، نه «تایید حجت». حجت یعنی آن چیزی که به وسیله آن می توان بر دیگران احتجاج نمود.
معجزه «دلیل» است
در حدیثی، ابابصیر از علت اعطای معجزه به حجج الهی سوال مینماید و امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ میفرمایند:
«لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ»
ترجمه: به خاطر اینکه دلیلی باشد بر صدق و راستی آورنده آن.
(علل الشرایع، ج1، ص122)
به تصریح این روایت، اطلاق «دلیل» بر معجزه کاملا صحیح میباشد.
پس معجزه دلیل است، نه «تایید دلیل».
معجزه «علامت خدا» است
معجزه، علامت و نشانهای است مخصوص خدا که خداوند این علامت را فقط به حجج الهی عطا میکند و لاغیر.
در حدیثی امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«الْمُعْجِزَهُ عَلَامَهٌ لِلَّهِ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ».
ترجمه: معجزه علامت و نشانه خداست که آن را عطا نمیکند مگر به انبیاء و رسولان و حججش.
(علل الشرایع، ج1، ص122)
معجزه «علامت امام» است
از طرفی دیگر امام، علائم و نشانههایی دارد که میتوان به وسیله آنها او را تشخیص داد و معجزه یکی از علائم و نشانههای امام میباشد.
در حدیثی امام رضا (علیهالسلام) فرمودند:
«للْإِمَامِ عَلَامَاتٌ… وَ یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّى إِنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَى صَخْرَهٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَیْن»
ترجمه: برای امام علامتهایی است… او دعایش مستجاب میباشد حتی اگر دعا کند بر صخرهای، صخره به دو نیم شود.
(عیون اخبارالرضا، ج1، ص213)
آری، نصف شدن صخره معجزهای است که با دعا و درخواست امام انجام میشود.
در حدیث دیگری از معجزه به عنوان یکی از خصال امام یاد شده و فرمودهاند:
«عشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَاتِ الامامِ… وَ یَکُونَ لَهُ الْمُعْجِزُ وَ الدَّلِیل…»
ترجمه: ده ویژگی و خصلت از صفات و نشانههای امام است… برای او مُعجِز (یعنی کاری که دیگران را به عجز وا میدارد) و دلیل است.
(خصال، ج2، ص428)
پس به تصریح روایات، معجزه یکی از «علائم ونشانههای امام» میباشد و انکار این مطلب، انکار اهل بیت (علیهمالسلام) محسوب میشود.
معجزه «برهان» است
خداوند در قرآن کریم از معجزه تعبیر به برهان مینماید:
«اسْلُکْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَناحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِکَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّک…»
ترجمه: دست خود را در گریبانت ببر تا سفید [و درخشان] و بىگزند بیرون آید و دست و بازویت را به خود بچسبان تا ترس تو فرو نشیند [و مضطرب نباشى] و اینها دو برهان از جانب پروردگار توست.
(قصص، 32)
برهان به معنای حجت میباشد یعنی آن چیزی که بتوان به وسیله آن بر دیگران احتجاج نمود و قرآن از معجزه حضرت موسی (علیهالسلام) تعبیر به برهان مینماید.
معجزه «آیه» است
«آیه» به معنای نشانه بوده وجمع آن «آیات» میباشد.
در قرآن مجید گاهاً از معجزات تعبیر به «آیه/ آیات» شده است.
«قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ ناقَهُ اللَّهِ لَکُمْ آیَهً»
ترجمه: برای شما از جانب پروردگارتان حجتی آشکار آمده است این ماده شتر خدا [معجزه و] نشانهای برای شماست.
(اعراف، 73)
در آیه فوق، از ماده شتر حضرت صالح (علیهالسلام) تعبیر به «آیه» شده است.
ناگفته نماند که احمد اسماعیل همبوشی ادعا نموده است که:
او ماده شتر حضرت صالح میباشد.
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ»
ترجمه: همانا ما به موسی نه نشانه [ومعجزه] آشکار دادیم.
(اسراء، 101)
در این آیه از معجزات حضرت موسی، به «آیاتٍ بَیِّناتٍ» تعبیر شده است و امام باقر (علیهالسلام) در تفسیر این آیه، به معجزات نه گانه حضرت موسی اشاره مینمایند. (خصال، ج2، ص423)
معجزه «بینه» است
«بیّنه» به معنای «دلیل و برهان و حجت» میباشد و در قرآن از معجزات انبیاء، تعبیر به بیّنه شده است.
«قَدْ جاءَتْکُمْ بیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ ناقَهُ اللَّهِ لَکُمْ آیَهً»
ترجمه: برای شما از جانب پروردگارتان حجتی آشکار آمده است. این ماده شتر خدا [معجزه و] نشانهای برای شماست.
(اعراف، 73)
در این آیه از ماده شتر صالح تعبیر به «بینه» شده است.
«وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ»
ترجمه: و به عیسی بن مریم بینات [ورحجتهای روشن] عطا کردیم.
(بقره، 87)
در آیه فوق از معجزات حضرت عیسی به «الْبَیِّناتِ» تعبیر شده است. امام عسکری (علیهالسلام) در توضیح کلمه «الْبَیِّناتِ» اشاره به معجزات حضرت عیسی کرده وآنها را نام میبرند. (تفسیر امام، ص371)
جمعبندی
پس به طور خلاصه باید عرض نماییم که معجزه، دلیل وحجت و علامت و برهان و آیه و بینه و شهادت خدا میباشد و انکار این مطلب در حکم انکار خدا و اهل بیت (علیهمالسلام) میباشد.
نتیجه گیری
در این مقاله به تأکید بر اهمیت معجزه بهعنوان یکی از ابزارهای کلیدی در شناخت حجتهای الهی پرداخته شد. همانطور که در روایات و آیات مختلف ذکر شده است، معجزه نه تنها به عنوان حجت خدا و دلیلی بر صدق نبوت و امامت در نظر گرفته میشود، بلکه برای تشخیص مدعیان واقعی از کاذب نیز کاربرد دارد.
از بررسی روایات متعدد مشخص شد که معجزه تنها مختص به گروهی خاص نیست و بهعنوان نشانهای برای همگان، اعم از مؤمنان و مخالفان، عمل میکند. معجزه بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، اتمام حجت بر همگان را به دنبال دارد و حقانیت امام را برای جامعه به اثبات میرساند.
نکته قابل توجه این است که برخی فرقهها، مانند فرقه یمانی، بهطور صریح از پذیرش معجزه و کاربرد آن در تشخیص حجتهای الهی امتناع میکنند. این انکار به وضوح نشاندهنده غرضورزی یا نداشتن آگاهی کافی نسبت به متون دینی و روایات است. از این رو، مهم است که معتقدان به اهل بیت (علیهمالسلام) با دقت بیشتری به متون معتبر توجه کنند و حقیقت را با مبنای علمی و منطقی بررسی نمایند. بهعبارتی، معجزه میتواند بهعنوان ابزار مؤثری برای شناسایی حق و باطل در اختیار کسانی باشد که به جستجوی حقیقت و شناخت امام حق هستند.
تلنگر و تعقّل
آیا کسی که برخلاف کلام صادق آل محمد (علیهالسلام) سخن میراند و معجزه را علامت تشخیص حجج الهی نمیداند، میتواند «یمانی موعود» باشد؟
آیا یمانی واقعی بر خلاف اهل بیت (علیهمالسلام) سخن میگوید؟
یک اشتباه برای بطلان ادعای احمد اسماعیل کفایت میکند و ما تا کنون بیش از صد مورد اشتباه و غرضورزی را اعلام نمودهایم.
پرسشهای متداول (FAQ)
معجزه چیست و چه نقشی در تشخیص حجتهای الهی دارد؟
معجزه به عنوان یک علامت و نشانه الهی شناخته میشود که توسط انبیاء و حجج الهی برای اثبات صدق ادعای آنها به کار میرود. این معجزات قادر به انجام کارهایی هستند که از توان انسانی خارج است. معجزه مسیر تشخیص انسان صادق از دروغگو را هموار میسازد و به عنوان ابزاری برای شناسایی حجتهای الهی مورد استفاده قرار میگیرد.
آیا اولین مدعی مهدویت حتماً صادق است؟
قاعدهای که برخی به آن اشاره میکنند مبنی بر اینکه «نخستین مدعی مهدویت صادق و بقیه کاذب هستند»، بدون دلیل مستند و معتبر بوده و در احادیث ذکر نشده است. معصومین (علیهمالسلام) نشانهها و علامتهای متعددی برای شناخت امام حق ذکر کردهاند.
آیا همه پیامبران الهی معجزه داشتهاند؟
از نظر عقلی لزومی بر ارائه معجزه توسط همه پیامبران نیست. پیامبرانی که هم عصر بودهاند، میتوانند با تأیید و معرفی یکی از آنان که دارای معجزه است، دیگر پیامبران هم عصر خود را معرفی و تأیید نمایند. با این وجود، بر اساس آیات و روایات، همه امامان و پیامبران معجزه داشتند.
آیا همه باید معجزه را بهصورت مستقیم مشاهده کنند؟
نیازی نیست همگان به شخصه و مباشرتاً معجزه را از مدّعی امامت ببینند یا اینکه امام برای تک تک افراد معجزه ارائه نماید. بلکه اگر خبر معجزه امامی مثلاً از طریق افراد ثقه و مورد وثوق به انسان برسد، بر او اتمام حجت صورت گرفته و در پیشگاه خدا دیگر عذری ندارد.
آیا ایمان ناشی از معجزه، از روی جبر است؟
چنین گمانی بدون دلیل بوده و مدرکی برای آن وجود ندارد. هیچگاه معجزه، جبرآور نیست؛ لذا در تاریخ افراد زیادی بودهاند که با دیدن معجزات، ایمان نیاورده و بر کفر خود باقی ماندهاند. در مقابل، برخی نیز با دیدن معجزات مؤمن گردیدهاند.