نقد استدلال «تعدد قائم» بر اساس تعارض اوصاف: بررسی روایات مهدویت

فهرست محتوا
یکی از مباحث چالشبرانگیز در حوزه مهدویت، مسئله «تعدد قائم» است که توسط برخی جریانها، از جمله فرقه یمانی، مطرح شده است. این گروه با استناد به روایاتی که به اوصاف و شمایل امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میپردازند، ادعا میکنند که تفاوت در این اوصاف، گویای وجود دو شخصیت تحت عنوان «قائم» یا «مهدی» در آخرالزمان است. استدلال اصلی آنها بر پایه تعارض ظاهری میان اوصاف ذکر شده در روایات است و از این طریق قصد دارند نظریه «مهدی اول» را اثبات کنند.
اما آیا واقعاً روایات ما به «تعدد قائم» اشاره دارند؟ آیا این اوصاف بهظاهر متعارض، مستلزم وجود دو مهدی هستند؟

این اولین بار نیست که گروه مدعی یمانی، برداشتهای آزاد خود را به روایات تحمیل میکنند! نمونهای از اینگونه تحریف احادیث را میتوان در مقاله «تحریف احادیث در فرقه یمانی؛ نقدی بر ترجمههای هدفمند احمد الحسن بصری» مطالعه نمود.
در این مقاله، به نقد و بررسی استدلال فوق، بهویژه با تمرکز بر تبیین اوصاف از دیدگاه علمای شیعه، میپردازیم و مغالطات مطرح شده توسط پیروان احمد الحسن را آشکار میسازیم.
بخش اول: اثبات تعدد قائم بر اساس توصیف «ابروان» حضرت
یکی از مبلغینِ پیرو احمد الحسن در کلیپی، با استدلال به توصیف علی بن مهزیار از امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و قرار دادن این اوصاف در کنار حدیث امام باقر (علیهالسلام)، قائل به وجود دو مهدی و دو قائم و دو صاحبامر در آخرالزمان شده است. ابتدا به توصیف علی بن مهزیار اشاره میکنیم و سپس حدیث شریف امام باقر (علیهالسلام) را ذکر کرده و نکاتی پیرامون این دو بیان مینماییم.
توصیف علی بن مهزیار از امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
«لَیْسَ بِالطَّوِیلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِیرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَهِ مُدَوَّرُ الْهَامَهِ صَلْتُ الْجَبِینِ أَزَجُّ الْحَاجِبَیْنِ أَقْنَى الْأَنْفِ سَهْلُ الْخَدَّیْنِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ خَال»
ترجمه: نه خیلی بلند بود و نه کوتاه چسبنده (به زمین)، بلکه قامت متوسط بود، سر مبارک حضرت گرد بود، پیشانیاش بلند (و وسیع) بود، ابروانش کمانی و به هم پیوسته بود، بینی مبارک نازک وبلند بود، گونههایش کم گوشت، بر گونه راست خالی داشت.
حدیث امام باقر (علیهالسلام)
حمران بن اعین ضمن حدیثی به ایشان میگوید:
«أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ الْقَائِمُ بِهِ قَالَ لَا قُلْتُ فَمَنْ هُوَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَقَالَ ذَاکَ الْمُشْرَبُ حُمْرَهً الْغَائِرُ الْعَیْنَیْنِ الْمُشْرِفُ الْحَاجِبَیْنِ الْعَرِیضُ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْنِ بِرَأْسِهِ حَزَازٌ وَ بِوَجْهِهِ أَثَرٌ رَحِمَ اللَّهُ مُوسَى».
ترجمه ارائه شده همبوشیان از حدیث فوق: آیا تو صاحب این امر و قائم به آن هستی؟ فرمود: نه، عرض کردم پدر ومادرم فدای تو، پس او چه کسی است؟ فرمود: او شخصی است سبزه، دارای چشمانی گود و فرو رفته، و ابروانی پر پشت و برجسته، و شانهای پهن، و بر سرش حَزاز (پوستهای که از سر فرو میریزد) و بر صورتش اثری است، خداوند موسی را رحمت کند.
یک مبلغ همبوشی در ادامه میگوید: «اوصاف چهره امام مهدی (علیهالسلام) : قد متوسط، ابرو به هم پیوسته، صورت سفید، گونه راست خال دارد، پیشانی کشیده، صورت گرد… اما در بعضی روایات اوصافی را برای مهدی، قائم و صاحب امر ذکر کردهاند که با این اوصاف سازگار نیست. مثلا: جسمه اسرائیلی، طویل القامه، اسمر اللون یا مُشرَب حمرهً یعنی سبزه است… مُشرف الحاجبین یعنی ابروان به سمت بالا دارد. مشرف الحاجبین هر معنایی داشته باشد با ازجّ الحاجبین فرق میکند. آیا میشود یک نفر با این همه اوصاف متعارض باشد؟… پس یکی اوصاف حضرت مهدی است ودیگری اوصاف مهدی اول».
بررسی و نکات مغالطهآمیز
متأسفانه این مبلغ فرقه احمد الحسن برای نیل به اهداف شوم خود، عامدانه و مغرضانه مطالبی گفته و استدلالاتی کودکانه در جهت عوامفریبی بیان میکند.
مثلاً در آخرین جملات مذکور در بالا گفته است: «مُشرف الحاجبین یعنی ابروان به سمت بالا دارد. مشرف الحاجبین هر معنایی داشته باشد با ازجّ الحاجبین فرق میکند. آیا میشود یک نفر با این همه اوصاف متعارض باشد»؟
وی در یک کلیپ برای ترجمه «مشرف الحاجبین» میگوید: «ابروان به سمت بالا». اما ترجمه این عبارت که در همان کلیپ نمایش داده میشود اینگونه است: «ابروانی پرپشت و برجسته».
پیروان احمد الحسن به قدری مغرضانه سخن گفتهاند که قدرت تعقل از آنان گرفته شده و در یک کلیپ ۶ دقیقهای، چنین رسواییای را برای خود رقم زدهاند.
آیا بین توصیف علی بن مهزیار اهوازی یعنی «ابروان بههمپیوسته و کمانی» و ترجمه نمایش داده شده در کلیپ یعنی «ابروانی پرپشت و برجسته» تعارضی وجود دارد؟ آیا این دو وصف متفاوت، دو وصف مانعه الجمع بوده و در ابروان واحد جمع نمیشود؟ به عبارت دیگر: آیا وجود ابروی کمانی و بههمچسبیده و پرپشت محال است؟
مرحوم علامه مجلسی پس از نقل این حدیث میگوید:
«المشرف الحاجبین أی فی وسطهما ارتفاع…»
ترجمه: «المشرف الحاجبین» یعنی در وسط دو ابرو ارتفاع وجود دارد.
(بحار، ج51، ص40)
این تعبیر علامه مجلسی، در حقیقت اشاره به ابروان بالا و کمانی حضرتش دارد. جالبتر اینکه همین معنا در پاورقی حدیث کتاب غیبت نعمانی، صفحه ۲۱۵، وجود دارد، اما متأسفانه این مبلغ فرقه یمانی هیچ اشارهای به آن نمیکند.
پس بر اساس ترجمه علامه مجلسی هم هیچگونه تعارض با توصیف علی بن مهزیار وجود ندارد و در هر دو اشاره به کمانی بودن ابرو شده است.
عجیبتر اینکه این مبلغ فرقه احمد الحسن میگوید: «مشرف الحاجبین یعنی ابرو بالا»، اما مغرضانه در مقام جلوه دادن تعارض بین وصف «ابرو بالا» با وصف «ابرو پیوسته و کمانی» میباشد، با اینکه این اوصاف، قابل جمع در ابروان واحد هستند.
خلاصه اینکه عبارت «المشرف الحاجبین»:
- یا به معنای ابروان پرپشت است (ترجمه موجود در کلیپ).
- یا به معنای ابروانی است که در وسط هر دو ابرو ارتفاع وجود دارد که عبارت دیگری از ابرو کمانی میباشد (ترجمه علامه مجلسی).
- و یا به معنای ابرو بالا میباشد (ترجمه مبلغ فرقه یمانی در کلیپ).
حال اگر مراد از «ابرو بالا»، همان ابرو کمانی است که استدلال این مبلغ احمد الحسن نقش بر آب میشود و غرضورزی او بر همگان روشن میگردد. و اگر مراد از «ابرو بالا» یعنی ابروان که بالاتر قرار دارد نسبت به ابروان دیگر افراد، که این وصف هم قابل جمع با معانی دیگر -یعنی ابروان پرپشت و کمانی و بههمپیوسته- بوده و بازهم استدلال این مبلغ جوان مغرض باطل میشود.
بخش دوم: اثبات تعدد قائم بر اساس توصیف «قامت» حضرت
در این بخش قصد داریم پیرامون اوصاف جسمی امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) گفتگو کنیم تا غرضورزی مبلغین فرقه یمانی بر همگان آشکار گردد.
مبلغین فرقه یمانی با تمسک به تفاوتهای ذکر شده در مورد اوصاف جسمی قائم و صاحبامر، قائل به دو قائم شدهاند. مثلاً در بعضی عبارات آمده است «اسمر اللون» و گاهی هم آمده است «ابیض مشرب حمرهً». گاهی آمده «قدش متوسط» و گاهی آمده «جسمش اسرائیلی» است.
این عزیزان بر این باورند که هر جا عبارات «ابیض مشرب حمرهً» و یا «قد متوسط» باشد منظور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بوده و هر جا عبارات «اسمر» و یا «جسمه اسرائیلی» باشد مراد مهدی اول، احمد اسماعیل بصری میباشد زیرا این اوصاف با هم متعارض بوده و قابل جمع در شخص واحد نمیباشد.
یکی از این مبلغین در فایل صوتی خود میگوید: «در خبر علی بن مهزیار اوصاف امام مهدی اینگونه است که… قد حضرت مهدی متوسط است وکمی حضرتش شکم دارد… شبیهترین به پیامبر خداست خَلقاً وخُلقاً… اما درباره قائم ومهدی [اول] گفتهاند که شبیه موسی است وجسمش اسرائیلی [قد بلند وچهارشانه است] و رنگش عربی [وتیره] است… در مورد امام مهدی گفتهاند که رنگش سفید [مخلوط به قرمز] است وصورتش مثل ماه و روشن است وبقدری روشن است که نورش بر سیاهی محاسن حضرت غالب میشود… اینها تفاوت دارد با آن کسی که رنگش عربی و اسمر وتیره است واین رنگ با رنگ سفید مخلوط با قرمز فرق دارد».
اینک به بررسی گفتار این مبلغ جوان پرداخته و صحت و سقم سخنان وی را مورد بررسی قرار میدهیم.
بررسی و نکات
1. وی بر اساس گزارش علی بن مهزیار میگوید که «قد امام زمان متوسط است وکمی حضرتش شکم دارد… شبیهترین به پیامبر خداست خَلقاً وخُلقاً… اما درباره قائم ومهدی [اول] گفتهاند که شبیه موسی است وجسمش اسرائیلی [قد بلند وچهارشانه است]»
اما وی در این مورد رعایت انصاف را نکرده و با گزینش حدیثی خاص و عدم ذکر احادیث دیگر، غرضورزی نموده و بحث را به نفع خود پایان داده است.
به گزارش زیر از جناب علی بن مهزیار دقت فرمایید:
«لَیْسَ بِالطَّوِیلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِیرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَهِ»
ترجمه: نه خیلی بلند بود و نه کوتاه چسبنده [به زمین]؛ (به عبارت دیگر: نه خیلی بلند بود و نه خیلی کوتاه). بلکه قامت متوسط بود.
همانطور که ملاحظه فرمودید علی بن مهزیار در مقام توصیف قامت دلربای معشوق میگوید: «نه خیلی بلند بود و نه خیلی کوتاه بلکه قامت متوسط بود».
مستحضر هستید که عباراتی مانند «قامت متوسط» دلالت بر قامتی معین با سانتیمتری خاص -مثلاً ۱۸۰ سانتیمتر- ندارد بلکه این عنوان شامل یک بازه و محدودهی طولی میباشد.
مثلاً در زمانه ما افرادی که قدّی بین ۱۷۰ تا ۱۹۰ سانتیمتر داشته باشند در زمره قامتمتوسطان محسوب میگردند.
از سویی دیگر بحث قامت از امور نسبی میباشد. مثلاً کسی که دارای قدّی ۱۷۵ سانتیمتری است، از فردی با قدّ ۱۹۰ سانتیمتری، با عنوان «قد بلند» یاد میکند در حالی که هر دو فرد در محدودهی افراد «مربوع القامه: قامت متوسط» میباشند.
بر این اساس ممکن است از منظر شخصی، فردی توصیف به «قامت متوسط» بشود و همین فرد از منظر شخصی دیگر توصیف به «قد بلند» گردد.
لذا توصیف علی بن مهزیار از امام زمان به «قامت متوسط» با توصیف «قد بلند» از سوی اهل بیت در مورد حضرتش قابل جمع میباشد زیرا هر یک بر اساس دیدگاه خاصی اقدام به این توصیفات نمودهاند. البته ما همواره تابع دیدگاه معصومین بوده و هستیم و خواهیم بود ان شاء الله.
2. بر اساس احادیث مورد قبول فرقه یمانی مبنی بر شباهت امام زمان به پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) در خَلق و در خُلق، باید قائل به قامتی بلندتر از متوسط برای امام زمان شد.
مثلا امیرالمومنین (علیهالسلام) در مورد پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند:
«لَیْسَ بِالطَّوِیلِ الْمُتَثَنِّی وَ لَا الْقَصِیرِ الْفَاحِش…»
ترجمه: او خیلی بلند نبود وخیلی کوتاه هم نبود.
(بحارالانوار، ج 16، ص186)
در نقلی دیگر آمده است که شخصی به دنبال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میگشت در حالی که ایشان را نمیشناخت. مردم به او گفتند:
«فَإِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ أَطْوَلُ مِنَ الرَّبْعَهِ وَ أَقْصَرُ مِنَ الطَّوِیلِ الْفَاحِش…»
ترجمه: همانا نبی خدا بلندتر از متوسط است و کوتاهتر از خیلی بلند است.
(بحارالانوار، ج 16، ص185)
در نقلی دیگر داریم: «أَطْوَلَ مِنَ الْمَرْبُوع»
این نقلها تعارضی با هم نداشته زیرا بر اساس حدیث اول قامت خیلی بلند از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نفی شده است و بر اساس نقل دوم و سوم، قامتی بلندتر از متوسط برای حضرتش (صلیاللهعلیهوآله) ثابت میگردد.
البته احتمالاً اگر پیروان احمد الحسن به این احادیث برخورد کنند، ناگزیر قائل به وجود دو پیامبر به نام محمد (صلیاللهعلیهوآله) خواهند شد.
3. و یا در نقلهای دیگری نسبت به اوصاف پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) داریم:
«عَرِیضُ الصَّدْرِ طَوِیلُ الْعُنُقِ عَرِیضُ الْجَبْهَه…»
ترجمه: سینهای عریض و گردنی بلند و پیشانی حضرتش عریض بود.
(بحارالانوار، ج 16، ص146)
«أَطْوَلَ مِنَ الْمَرْبُوع… بَعِیدَ مَا بَیْنَ الْمَنْکِبَیْن…»
ترجمه: بلندتر از قامت متوسطان بود… شانههایش از هم دور بود.
(بحارالانوار، ج 16، ص149)
«لَا قَصِیرٌ وَ لَا طَوِیلٌ وَ هُوَ إِلَى الطُّولِ أَقْرَب…»
ترجمه: نه کوتاه و نه بلند بود و [قد] او به بلندی نزدیک بود.
(بحارالانوار، ج 16، ص190)
«فَعْمَ الْأَوْصَال… ضَخْمَ الْکَرَادِیس…»
ترجمه: اعضائی پر داشت… رئوس استخوانهایش درشت بود (اشاره به درشتی اعضاء).
(بحارالانوار، ج 16، ص181)
همانطور که عرض شد، پیروان احمد الحسن معتقدند بر اساس روایات، امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) در خَلق و در خُلق شبیه بوده که در این صورت، حضرتش (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هم دارای چنین اوصافی در جسم شریف میباشند. در روایات اهل سنت هم به اسرائیلی بودن جسم امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) اشاره شده است که این تعبیر اشاره به وجود چنین اوصافی در حضرتش دارد، مخصوصاً در مقایسه با انسانهای ریز جثه مردم آخرالزمان، قطعاً جسم حضرتش از ابهتی خاص برخوردار میباشد.
جهت اطلاع از دیگر اوصاف پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) میتوانید به کتاب شریف بحارالانوار، ج۱۶،دص۱۴۴، باب ۸: اوصافه فی خلقته و شمائله، رجوع فرمایید.
4. این مبلغ فرقه یمانی در ادامه گفته بود:
« …اما درباره قائم ومهدی [اول] گفتهاند که شبیه موسی است وجسمش اسرائیلی [قد بلند وچهارشانه است]».
او گمان نموده است که احادیث مشتمل بر عبارات «شبیه موسی یا جسم اسرائیلی» مربوط به مهدی اول بوده زیرا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) شبیه موسی نبوده و جسمش اسرائیلی نیست.
اما متأسفانه باز هم دست به عوامفریبی زده و با سوءاستفاده از روانشناسی تلقین و عدم ذکر احادیث دیگر، در جهت نیل به اهداف شوم خود گام برداشته است.
امام رضا (علیهالسلام) ضمن حدیثی فرمودند:
«سَیَکُونُ فِتْنَهٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ… وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ الشِّیعَهِ الثَّالِثَ مِنْ وَلَدِی یَحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ… بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیُّ جَدِّی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَان…»
ترجمه: به زودی فتنهای منکَر و بیچاره کننده میباشد… و آن، هنگام فقدان شیعه نسبت به سومین از فرزندم میباشد [یعنی سومین از پشت فرزندم امام جواد (علیهالسلام) که منظور امام زمان میباشد] به خاطر فقدانش اهل زمین وآسمان محزون میشوند… پدر و مادرم فدای کسی که همنام جدم [رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) ] و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است.
(غیبت نعمانی، ص180 /غیبت شیخ طوسی، ص439)
در نقل دیگری آمده است:
«إِنَّهُ سَتَکُونُ فِتْنَهٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ… وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ الشِّیعَهِ الرَّابِعَ مِنْ وُلْدِی…»
(مختصرالبصائر، ص497)
و در حدیث دیگری داریم:
«لا بدّ للناس من فتنه صمّاء، و ذلک عند فقدان الشیعه الرابع من وُلدی»
(الملاحم والفتن، ص354)
پس با توجه به این احادیث مشخص میگردد که امام رضا (علیهالسلام) صحبت از امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و فتنههای آن دوران به میان آورده و ایشان را هم نام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) -که در احادیث فراوان به این هم نامی اشاره شده است- و شبیه حضرت موسی معرفی مینماید.
بر این اساس، توصیف امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به «شبیه موسی» و همچنین توصیف ایشان به «اشبه الناس برسول الله صلیاللهعلیهوآله خَلقاً و خُلقاً» هیچگونه تعارضی با هم نداشته و قابل جمع در فرد واحد میباشد.
سوال: آیا وجه شباهت بین امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و حضرت موسی (علیهالسلام) در جسم است؟ یا در وجوه دیگری است؟
پاسخ: ما منکر اسرائیلی بودن جسم امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نیستیم و در همین بخش پیرامون آن گفتگو نمودیم. در روایتی پیرامون جثه حضرتش داریم:
عَرِیضُ الْفَخِذَیْنِ عَظِیمٌ مُشَاشُ الْمَنْکِبَیْن…
ترجمه: رانهای حضرتش عریض و استخوان شانههایش بزرگ است.
(کمال الدین، ج2، ص653)
اما ظاهراً مراد از عبارت «شبیه موسی» اشاره به شباهت جسمی نباشد بلکه وجه تشابه را در روایات، چیز دیگری ذکر فرمودهاند.
مثلاً در روایتی داریم:
«إِنَّ فِی الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص شَبَهاً مِنْ خَمْسَهٍ مِنَ الرُّسُلِ یُونُسَ بْنِ مَتَّى وَ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٍ ص… ِ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ مُوسَى ع فَدَوَامُ خَوْفِهِ وَ طُولُ غَیْبَتِهِ وَ خَفَاءُ وِلَادَتِهِ وَ تَعَبُ شِیعَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِمَّا لَقُوا مِنَ الْأَذَى…»
ترجمه: همانا در قائم از آل محمد شباهتی از 5 رسول است: یونس و یوسف وموسی وعیسی و محمد (صلیاللهعلیهوآله) … و اما شباهتش از موسی، دوام خوفش میباشد و طول غیبتش و ولادت مخفیانهاش و گرفتاریهای شیعیانش پس از [غیبت] او به خاطر آنچه که از اذیتها ملاقات میکنند.
(کمال الدین، ج1، ص327)
در ضمن روایت دیگری، امام عسکری (علیهالسلام) اشاره به ولادت مخفیانه حضرت موسی نموده و در مورد امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) فرمودند: «و هَذَا نَظِیرُ مُوسَى». یعنی امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) همانند موسی ولادتی مخفیانه دارند.
پس مشخص گردید که اوصافی از قبیل «شبیه موسی» یا «نظیر موسی» در مورد امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میباشد لذا استدلال پیروان احمد الحسن نقش بر آب شده و غرضورزی آنان بر همگان آشکار میگردد.
خلاصه نکات
1. این توصیفات در مورد قامت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از سوی دو فرد -معصوم و غیر معصوم- صورت گرفته و هر فردی از منظر خویش در مورد قامت حضرتش سخن گفته است.
2. در صورت وجود وصف «طویل القامه» در روایات پیرامون امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ، این احتمال وجود دارد که حضرتش را در مقایسه با مردم آخرالزمان اینگونه توصیف فرمودهاند. همانطور که میدانید قامت و جثه مردمان در گذشت زمان رو به کوتاهی است و قطعاً افراد ۱۰۰۰ سال پیش از قامت بلندتری برخوردار بودهاند لذا علی بن مهزیار از وصف «مربوع القامه» استفاده نموده است اما اهل بیت از حضرتش با عنوان «طویل القامه» نسبت به مردم زمان ظهور یاد فرمودهاند.
3. البته با توجه به شباهت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در خَلق و خُلق، میتوان قامتی بلندتر از متوسط و جسمی اسرائیلی برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) تصور نمود.
4. در فرض وجود تعارض بین گفتار علی بن مهزیار و گفتار امام معصوم (علیهالسلام) ، ما قول امام را انتخاب نموده و از آن پیروی مینماییم.
5. در روایات ذکر شده که امام زمان (علیهالسلام) شبیه حضرت موسی بوده -اما متأسفانه پیروان احمد الحسن این مطلب را منکرند- و وجه شباهت هم در روایات ذکر گردیده که در همین مقاله به روایت مربوطه اشاره شده است.
بخش سوم: اثبات تعدد قائم بر اساس توصیف «رنگ» حضرت
تاکنون در دو بخش پیرامون اوصاف امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) گفتگو نمودیم و غرضورزی مبلغان فرقه یمانی را نتیجه گرفتیم. در بخش حاضر، رنگ بدن شریف حضرتش را مورد بررسی قرار داده تا راه عوامفریبی را بر مبلغان فرقه یمانی بسته و غرضورزی آنان را ثابت نماییم.
مبلغان فرقه یمانی با تمسک به تفاوتهای ذکر شده در مورد اوصاف جسمی قائم و صاحب امر، قائل به دو قائم و صاحب امر شدهاند. به عنوان مثال، در بعضی عبارات آمده است: «اسمر اللون»، و گاهی هم آمده است: «ابیض مشرب حمرهً».
این عزیزان بر این باورند که هر جا عبارت «ابیض مشرب حمرهً» باشد، منظور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بوده و هر جا عبارت «اسمر» باشد، مراد مهدی اول، احمد اسماعیل همبوشی میباشد. زیرا این اوصاف با هم متعارض بوده و قابل جمع در شخص واحد نمیباشد.
بررسی و نکات
متأسفانه باز هم احمد الحسنیها راه صحیح را در ارائه مطالب به مخاطبین خود طی ننموده و ناجوانمردانه دست به سانسور و تحریف طیف گستردهای از نصوص زدهاند.
این مبلغان فقط به رنگ «ابیض مشرب حمرهً» حضرت اشاره نموده و هیچ ذکری از رنگ «اسمر» به میان نیاورده و در نهایت هم نتیجه مورد نظر خود را به مخاطبینشان القاء میکنند. آیا به نظر شما این روش استدلال حکایت از شیادی و غرضورزی مبلغان این فرقه نمیکند؟!
چون رنگ «ابیض مشرب حمرهً» مورد اتفاق بین ما و فرقه یمانی میباشد، در مورد آن فعلاً گفتگوی خاصی نداشته و بحث را در محل اختلاف یعنی رنگ «اسمر» ادامه میدهیم.
اینک در چند عنوان پیرامون رنگ ظاهری حضرت گفتگو میکنیم تا خیانت مبلغان احمد اسماعیل بصری بر همگان آشکار گردد.
الف: گزارش افراد کثیری که به لقاء محبوب رسیدهاند
افراد کثیری که خدمت حضرتش تشرف پیدا کردهاند، حکایت از رنگ «اسمر» نمودهاند که در زیر به تعداد اندکی از این تشرفات اشاره مینماییم:
1. همانطور که در بخش قبلی بیان شد، صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی مورد قبول احمد الحسنیها بوده و به این صلوات در جهت اثبات وجود امامانی از فرزندان امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) استناد میکنند. پاسخ به این عوامفریبی را در بخش قبلی بیان نمودیم.
اما نکته حائز اهمیت این است که ابوالحسن ضراب اصفهانی گزارشی از وضعیت ظاهری امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ارائه میدهد که به ذائقه فرقه یمانی خوش نیامده و به آن اشاره نکرده و آن را همواره سانسور میکنند.
ابوالحسن ضراب اصفهانی رنگ حضرتش را اینگونه توصیف مینماید:
«أَسْمَرَ إِلَى الصُّفْرَه»
ترجمه: سبزه به سوی زرد.
(الغیبه شیخ طوسی، ص274 / الزام الناصب، ج1، ص332)
2. در تشرفی دیگر، رنگ حضرتش اینگونه گزارش شده است:
«حَسَنَ الْوَجْهِ أسْمَرَ اللَّوْن»
ترجمه: صورتی نیکو و رنگ سبزه.
(بحارالانوار، ج 52، ص59)
3. در تشرفی دیگر داریم:
«فإذا بسیّد جلیل مقبل من جانب بغداد أسمر»
ترجمه: پس ناگهان سید جلیل القدری که سبزه بود از جانب بغداد آمد.
(الزام الناصب، ج2، ص63)
4. و در حکایتی دیگر آمده است:
«هُوَ شَابٌ أسْمَرُ لَمْ أَرَ قَطُّ فِی حُسْنِ صُورَتِه»
ترجمه: او جوانی سبزه بود که هرگز کسی را در حسن صورت مثل او ندیده بودم.
(الغیبه شیخ طوسی، 255 / الزام الناصب، ج1، ص338)
5. شخص بیماری در تشرف خدمت ایشان، یار محبوب و مهدی موعود (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را چنین توصیف مینماید:
«فإذا أنا بشاب صبیح الوجه أسمر اللون»
ترجمه: پس ناگهان خود را در محضر جوانی با صورت نورانی و رنگ سبزه دیدم.
(بحارالانوار، ج52، ص177)
6. راوی میگوید که به هنگام نماز بر بدن مطهر امام عسکری (علیهالسلام)، جوانی را دیدم که:
«بِوَجْهِهِ سُمْرَه»
ترجمه: صورتش سبزه بود.
(کمال الدین، ج2، ص475)
یکی از مبلغان جویای نام این فرقه به نام «ع.ف» مغرضانه در صدد بیان معانی دیگری برای کلمه «سُمره» در حدیث فوق میباشد.
در پاسخ به این مبلغ مغرض عرض میکنیم:
کافی است عبارت «بِوَجْهِهِ سُمْرَه» را در کوچهبازارهای اهواز به مردم نشان دهید تا از معنای آن اطلاع پیدا کنید. اما مواظب باشید که هرگز معنای مندرآوردی خود را در مورد این عبارت به مردم اهواز نگویید که برایتان دردسر ساز میشود.
7. شخصی که در میان راه گم شده و تشنگی بر او غالب گشته بود، با توسل به حضرتش به محضر ایشان شرفیاب شده و ایشان را چنین توصیف میکند:
«أسمر على هیئه الشرفاء»
ترجمه: شخص سبزهای را دیدم که بر هیئت افراد شریف بود.
(بحارالانوار، ج52، ص176)
و تشرفات فراوان دیگری که در این مختصر نمیگنجد.
آیا به راستی چشمپوشی از این همه تشرفات و انکار رنگ «اسمر» (سبزه) برای حضرتش، خیانتی بزرگ محسوب نمیشود؟! آیا این چشمپوشیها میتواند عامدانه نباشد؟!
پس تا به این لحظه به خوبی روشن گشت که ادعای احمد الحسن مبنی بر انکار رنگ «اسمر» برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ادعایی باطل و گزاف بوده و چیزی جز غرضورزی و عوامفریبی نمیباشد.
ب: رنگ اسمر امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در روایات
در روایات هم به رنگ «اسمر» (سبزه) برای وجود نازنین امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) اشاره شده است، و هم به رنگ «ابیض مشرب حمرهً» (سفید مخلوط با قرمز) و یا «مشرب حمرهً» (مخلوط با قرمز)؛ که در زیر به چند نمونه از آن روایات اشاره میشود:
1. امام کاظم (علیهالسلام) پس از نماز خود دست به دعا برداشته و در انتهای دعا فرمودند:
«أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَکَ مِنْ أَعْدَائِک»
ترجمه: بارالها! درخواست میکنم از تو که درود بفرستی بر محمد و آل محمد و تعجیل فرمایی در فرج منتقم از دشمنانت.
راوی میگوید گفتم: برای چه کسی دعا فرمودید؟ حضرتش فرمودند:
«ذَاکَ الْمَهْدِیُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآله) »
ترجمه: آن مهدی از آل محمد (صلیاللهعلیهوآله)
وسپس ضمن بیان اوصاف حضرتش فرمودند:
«أسْمَرُ اللَّوْنِ یَعْتَوِرُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ صُفْرَهٌ مِنْ سَهَرِ اللَّیْل…»
ترجمه: رنگ سبزه همراه با زردی که از بیداری شب است دارد.
(بحارالانوار، ج83، ص81)
مراد از «مهدی» در این دعا، امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میباشد زیرا همانطور که میدانید هرجا اشاره به نام «مهدی» در روایات شده است، مراد وجود نازنین امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میباشد و لا غیر. البته همه امامان «مهدی» هستند اما هرجا سخن از شخص واحدی با عنوان مهدی بشود، مراد امام دوازدهم میباشند.
مضافاً اینکه در این حدیث صحبت از انتقام نسبت به دشمنان هم به میان آمده است و این هم دلیلی دیگر است که مراد از این روایت و دعا، وجود نازنین امام دوازدهم میباشد.
در روایات، منتقم آل محمد (علیهمالسلام) را امام دوازدهم معرفی کردهاند که در زیر به نمونهای از آنها اشاره مینماییم:
روزی جبرئیل امین در محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بود که امام حسین (علیهالسلام) وارد میشوند.
«فَقَالَ جَبْرَئِیلُ مَنْ هَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) ابْنِی فَأَخَذَهُ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآله) فَأَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ أَمَا إِنَّهُ سَیُقْتَلُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) وَ مَنْ یَقْتُلُهُ قَالَ أُمَّتُکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) أُمَّتِی تَقْتُلُهُ قَالَ نَعَمْ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْتُکَ بِالْأَرْضِ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا فَأَشَارَ جَبْرَئِیلُ إِلَى الطَّفِّ بِالْعِرَاقِ وَ أَخَذَ عَنْهُ تُرْبَهً حَمْرَاءَ فَأَرَاهُ إِیَّاهَا فَقَالَ هَذِهِ مِنْ تُرْبَهِ مَصْرَعِهِ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ لَا تَبْکِ فسَوْفَ یَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُمْ بِقَائِمِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ مَنْ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ قَالَ هوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیهالسلام) »
ترجمه: جبرئیل گفت این کیست؟ پیامبر فرمودند: فرزندم هست سپس او را گرفته وبر پای خود نشاندند. جبرئیل گفت: آگاه باش که او به زودی کشته میشود. پیامبر فرمودند: چه کسی او را میکشد؟ جبرئیل گفت: امت تو. رسول خدا فرمودند: امت من؟ جبرئیل گفت: بله. اگر میخواهی خبر دهم تو را از سرزمینی که در آن کشته میشود پس اشاره نمود به سرزمین طف در عراق و خاک قرمزی از آن را گرفت ونشان پیامبر داد وگفت: این خاک از خاک قتلگاه اوست. سپس رسول خدا گریه کردند، جبرئیل گفت: گریه نکن، در آینده خداوند بوسیله قائم شما اهل بیت از آنها انتقام میگیرد. پیامبر فرمودند: حبیب من جبرئیل، قائم ما اهل بیت کیست؟ گفت: او نهمین از فرزندان حسین است.
2. در روایتی امام باقر (علیهالسلام) فرمودند:
«الْمَهْدِیُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَهَ وَ هُوَ رَجُلٌ آدَمُ».
ترجمه: مهدی مردی از فرزندان فاطمه است و او مردی سبزه وگندم گون است.
(الغیبه شیخ طوسی، ص187)
3. الزام الناصب به نقل از منابع اهل سنت روایت میکند که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
«المهدی من ولدی، وجهه کالقمر الدریّ، اللون لون عربی، و الجسم جسم إسرائیلی، یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا…»
ترجمه: مهدی از فرزندان من است وصورتش مثل ماه درخشان است، رنگش عربی است وجسمش اسرائیلی و زمین را پر از عدل میکند همانگونه که از جور پر شده است.
رنگ عربی در این حدیث، کنایه از رنگ سبزه و تیره است.
مبلغان فرقه یمانی بر این باورند که این حدیث مرتبط با امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نمیباشد. در پاسخ به آنان عرض میکنیم:
این حدیث مرتبط با امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است زیرا همانطور که سابقاً گفته شد، رنگ ایشان سبزه است. و حضرتش دارای جسمی اسرائیلی -یعنی رانهایی عریض و شانههایی از هم دور و قامتی نزدیک به بلندی- میباشد. مضافاً اینکه تنها کسی که در نصوص روایات به عنوان پر کننده زمین از عدل و داد مطرح شده است، وجود نازنین امام دوازدهم میباشد و لاغیر.
به نمونهای از آن روایات در زیر اشاره میشود:
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) ضمن حدیثی اشاره به تعداد خلفاء خود کرده و فرمودند:
«وَ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ تسْعَهٌ مِن صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْیِهِ وَ أَئِمَّهُ الْمُسْلِمِین… تاسِعُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا وَ عَدْلًا بَعْدَ جَوْرِهَا…»
ترجمه: و پس از حسین ن9 نفر از صلب او خلیفه خدا در زمین و حجتهای الهی بر بندگان وامناء خدا بر وحیش و امامان مسلمین هستند… نهمین آنها همان قائمی است که زمین را خدا بوسیله او از نور و عدل پر می کند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شد.
4. همانطور که سابقاً گفته شد، بر طبق روایات بین پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) شباهت در خَلق و خُلق وجود دارد و احمد الحسن نیز به این مطلب معترف بوده و آن را قبول دارد.
از سویی دیگر در روایات رنگ «اسمر» به پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) نسبت داده شده است که بر این اساس میتوان این رنگ را برای حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هم قائل شد.
به شواهد زیر دقت فرمایید:
شخصی که قبل از بعثت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را در سنین 12 سالگی دیده بود، از حضرتش چنین یاد میکند:
«کأنّ وجهه فلقه القمر و هو أسمر اللون…»
ترجمه: صورتش مانند پاره ماه و رنگش سبزه بود.
(الزام الناصب، ج1، ص280)
عبدالله بن سلیمان که کتب آسمانی را خوانده است، در مورد اوصاف پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از انجیل میگوید:
«أسْمَرُ اللَّوْن…»
(بحارالانوار، ج16، ص144 / کمال الدین، ج1، ص159)
در کتب اهل سنت هم رنگ «اسمر» به پیامبر خدا نسبت داده شده است، مثلاً در سنن ترمذی، ج3، ص145.
پس با توجه به شباهت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) با پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)، این رنگ برای ایشان نیز ثابت است.
5. با توجه به اینکه امام حسن عسکری (علیهالسلام) «اسمر» بوده (کافی، ج1، ص503) و همچنین همسر ایشان جناب نرجس خاتون نیز چنین بودهاند (بحارالانوار، ج51، ص42) توقع رنگی سفید برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) دور از انتظار بوده و با مبانی علم ژنتیک ناسازگار است.
در روایتی داریم:
«إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِ شَبَهٌ مِنْ یُوسُفَ مِنْ أَمَهٍ سَوْدَاءَ یُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَهٍ».
ترجمه: همانا در صاحب این امر شباهتی از یوسف است (یعنی داشتن غیبت)، از کنیزی سیاه وتیره است که خدا امرش را در یک شب اصلاح می کند.
(بحار، ج51، ص42)
این حدیث مربوط به امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میباشد زیرا:
اولاً در روایات مراد از قائم و صاحب امری که یک شبه امرش اصلاح میگردد، فقط وجود نازنین حضرت حجت (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میباشد و لاغیر.
«قال الحسین (صلوات الله علیه): فی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِی سُنَّهٌ مِنْ یُوسُفَ وَ سُنَّهٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ و هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَهٍ وَاحِدَهٍ».
(بحارالانوار، ج51، ص132)
ثانیاً: در احادیث دیگر هم به شباهت میان حضرت یوسف و امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) اشاره شده است که نمونهای از آن در خط قبل ذکر گردید.
ثالثاً: مدعیان دروغین تعدد قائم در عصر حاضر نمیتوانند این روایت را بر خود حمل کنند زیرا در دوران ما بحث کنیز و غلام منتفی میباشد اما مادر بزرگوار حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) جناب نرجس خاتون کنیز بوده است.
خلاصه اینکه مراد از صاحب امر در این روایت کسی جز امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نمیتواند باشد.
خلاصه نکات
فرقه یمانی مدعی بودند که رنگ «اسمر» در روایات مربوط به امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نبوده بلکه مربوط به مهدی اول یعنی احمد اسماعیل همبوشی میباشد. به فضل الهی و عنایات خاصه پدر مهربانمان امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، ضمن 12 دلیل به اثبات رنگ «اسمر» برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) پرداخته و غرضورزی مبلغان احمد الحسن را بر همگان آشکار نمودیم. البته ادله بیش از این مقدار است که به مختصری از آنها اشاره شد. فرقهای که به همین راحتی روایات را تحریف و سانسور مینماید، قطعاً مدعیان دروغینی بیش نیستند.
بررسی و نکات درباره اوصاف «قائم»:
یکی از مبلغان همبوشی ضمن سخنانی میگوید:
«در مورد امام مهدی گفتهاند که رنگش سفید (مخلوط به قرمز) است وصورتش مثل ماه و روشن است و به قدری روشن است که نورش بر سیاهی محاسن حضرت غالب میشود… اینها تفاوت دارد با آن کسی که رنگش عربی و اسمر وتیره است واین رنگ با رنگ سفید مخلوط با قرمز فرق دارد».
الف: توصیف «صورتش مثل ماه» دلیلی بر سفیدی چهره نیست
این مبلغ از عبارت «صورتش مثل ماه…» قصد دارد تا سفیدی چهره امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را ثابت نماید. اما این عبارت هیچ دلالتی بر رنگ سفید پوست ندارد، زیرا در روایات فراوانی عبارت «وجهه کالقمر: صورتی چون ماه» در مورد افراد «اسمر: سبزه» نیز به کار رفته است.
به موارد زیر دقت فرمایید:
در بخش قبل پیرامون رنگ اسمر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) گفتگو شده و دیده شده که با این وجود، صورت ایشان را به ماه تشبیه نمودهاند.
در نقل دیگری نسبت به پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) داریم:
«یَتَلَأْلَأُ وَجْهُهُ تَلَأْلُؤَ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ أَزْهَرَ مُنَوِّرَ اللَّوْنِ مُشْرَباً بِحُمْرَه…»
ترجمه: صورتش همانند ماه شب چهارده میدرخشید و رنگش نورانی و مشرب حمره بود.
(بحارالانوار، ج16، ص180)
با توجه به اینکه این مبلغ جوان، رنگ «مشرب حمره» را به رنگ سبزه معنا میکند، میبینیم که توصیف «ماه شب چهارده» در مورد پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) به کار رفته است.
همچنین ائمه دیگر نیز هم توصیف به «اسمر» شدهاند و هم صورتشان توصیف به «ماه» شده است.
خلاصه اینکه سفیدی چهره با نورانی بودن چهره دو چیز است که تلازمی با هم نداشته و گاهاً افراد اسمر و سبزه را نیز با عباراتی چون «چهره نورانی یا شبیه ماه و…» توصیف مینمایند.
ب: «نور صورت» به معنای «سفیدی صورت» نیست
با این توضیحات، معنای عبارت «وَ نُورُ وَجْهِهِ یَعْلُو سَوَادَ لِحْیَتِهِ: نور صورتش بر سیاهی محاسن حضرتش غلبه دارد» نیز کاملاً مشخص میشودد. در این عبارت نیز صحبت از «نور صورت» است، نه «سفیدی صورت». این دو یکی نبوده و هیچ تلازمی با هم نداشته؛ بلکه گاهاً افراد اسمر و سبزه نیز با اوصافی چون «چهره نورانی و…» توصیف میشوند.
ج: تفاوت اوصاف، دلیلی بر «تعدد قائم» یا «تعدد پیامبر» نیست
اگر از تفاوت در عبارت «ابیض مشرب حمره» و «اسمر اللون» بتوان نتیجه گرفت که در آخرالزمان دو «قائم» و «صاحب امر» داریم، پس به ناچار باید قائل به وجود دو پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیز بشویم؛ زیرا دقیقاً همین اوصاف در مورد پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز ذکر شده است. همانطور که سابقاً (در بخش قبلی) بیان شد، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) رنگی «اسمر و سبزه» داشتهاند، اما در برخی روایات نیز از چهره ایشان توصیف به «ابیض مشرب حمره» شده است.
حضرت علی (علیهالسلام) در حدیثی اوصاف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را ذکر نموده و فرمودند:
«أَبْیَضُ مُشْرَبٌ حُمْرَهً…»
(بحارالانوا،ر ج16، ص186)
و در نقل دیگری حضرتش فرمودند:
«أَبْیَضَ اللَّوْنِ مُشْرَباً حُمْرَهً»
در نقل دیگری آمده است:
«مُشْرَباً بِحُمْرَه…»
(بحارالانوار، ج16، ص180)
با این وجود، هیچ کس -حتی همبوشیان- قائل به وجود دو پیامبر در آخرالزمان نشده است. خلاصه اینکه همبوشیان هر جوابی نسبت به پیامبر و تعابیر «ابیض مشرب حمره و اسمر» بدهند، همان جواب را در مورد «قائم» و تعابیر «ابیض مشرب حمره و اسمر» به آنها داده خواهد شد. مسلّم این است که همبوشیان از اختلاف در این تعابیر، هرگز وجود دو پیامبر را نتیجه نمیگیرند.
وجوه جمع بین تعابیر «ابیض مشرب حمره» و «اسمر»
اما در مورد اختلاف در تعابیر «ابیض مشرب حمره» و «اسمر»، وجوه جمعی در کتابها ذکر شده است که آنها را نقل نموده و مورد بررسی قرار میدهیم:
وجه جمع اول: تفاوت در قسمتهای بدن
مرحوم علامه مجلسی از قول کازرونی مطالبی در این زمینه نقل مینماید که به آنها اشاره میشود:
«قد ورد فی حدیث آخر أنه کان أسمر و فی حدیث آخر أنه کان أبیض مشربا و فی هذا الحدیث أنه کان أزهر اللون و وجه الجمع بینها أن السمره کانت فیما یبرز للشمس من بدنه و البیاض فیما وراء الثیاب و قوله أزهر یحمل على إشراق اللون لا على البیاض…»
ترجمه: در حدیث دیگری وارد شده که ایشان [یعنی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ] اسمر و سبزه بود و در حدیث دیگری آمده که ایشان سفید مخلوط است و در این حدیث آمده که ایشان «ازهر اللون: دارای رنگ نورانی» بود. وجه جمع این است که: رنگ سمره [یعنی سبزه] مربوط به قسمتی از بدن ایشان است که در برابر نور خورشید ظاهر میشود و رنگ سفید مربوط به [قسمتی از بدن میشود که] زیر لباس است. واین گفته (ازهر) حمل میشود بر اشراق و درخشانی و نورانی بودن رنگ [پوست]، نه بر سفیدی [رنگ پوست].
لازم به ذکر است که به این وجه جمع در بعضی کتب لغت، ذیل ماده «سمر» اشاره شده است. عموماً افراد اینگونه هستند، یعنی آن قسمتهایی از بدن -مانند دستها و صورت- که در مقابل نور خورشید واقع میشود، رنگ سبزه به خود گرفته و از دیگر نقاط بدن متفاوت میگردد. اما این وجه جمع -در نظر راقم سطور- چندان جالب به نظر نمیرسد، زیرا افراد، وقتی از رنگ شخصی گزارش میدهند، طبق آنچه که ظاهر و عیان است سخن میگویند، نه بر اساس آنچه که در زیر لباس است.
وجه جمع دوم: تفاوت در تعبیر و اطلاق عرب
کازرونی در ادامه میگوید:
«و قیل إن المشرب إذا أشبع حکى سمرا فإذا لیس بینهما اختلاف…»
ترجمه: و گفته شده که همانا [سفید] مشرب زمانی که اشباع ومخلوط شود [با رنگی، که در اینجا منظور اشباع با قرمز است] اسمر نامیده میشود پس دیگر بین آن دو اختلافی نیست.
(بحارالانوار، ج16، ص164)
در کتاب «سیره حلبیه» اینگونه آمده است:
«ابیض مشرب بحمره ای و هی المراد بالسمره… لأن العرب قد تطلق علی من کان کذلک ای بیاضه الی حمره اسمر…»
ترجمه: سفید مخلوط به سرخی و آن مراد از سمره است… زیرا عرب به تحقیق بر کسی که اینگونه است -یعنی سفید به سمت قرمز است- اطلاق اسمر میکند.
(سیرهالحلبیه، ج3، ص435)
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری میگوید:
«و تبین من مجموع الروایات أن المراد بالسمره الحمره التی تخالط البیاض…»
ترجمه: و از مجموع روایات آشکار گشت که مراد از سمره، قرمزی است که مخلوط با سفید است.
(فتح الباری، ج6، ص413)
عینی در عمده القاری پیرامون رنگ پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) میگوید:
«انما یخالط بیاضه الحمره والعرب قد تطلق علی من کان کذلک اسمر… فعند النظر یظهر من مجموعها أن المراد بالسمره الحمره التی تخالط البیاض…»
ترجمه: همانا سفیدی ایشان مخلوط با قرمزی است و عرب بر کسی که اینگونه است اطلاق اسمر میکند… پس در هنگام نظر و دقت، از مجموع روایات آشکار میگردد که مراد از سمره، قرمزی است که مخلوط با سفید است.
(عمده القاری، ج16، ص105)
در کتاب تحفه الاحوذی در این باره میگوید:
«وَالْحَاصِلُ أَنَّ الْمُرَادَ بِالسُّمْرَهِ حُمْرَهٌ تُخَالِطُ الْبَیَاضَ…»
ترجمه: نتیجه اینکه مراد از سمره، قرمزی است که مخلوط با سفیدی است.
(تحفه الاحوذی، ج9، ص31)
ظاهراً بتوان وجه جمع دوم را بر جمع اول ترجیح داد، زیرا:
اولاً: همانطور که ذکر شد، افراد، وقتی از رنگ شخصی گزارش میدهند، طبق آنچه که ظاهر و عیان است سخن میگویند، نه بر اساس آنچه که در زیر لباس است.
ثانیاً: افراد سفید پوست، هرگز سفیدیشان همانند سفیدی کاغذ نبوده، بلکه با زردی پوست مخلوط میباشد. حال اگر مخلوطی از سه رنگ سفید و زرد و قرمز را در نظر بگیریم، رنگ تیره رنگی حاصل شده که تعبیر به اسمر از آن میشود. البته پر واضح است که رنگ اسمر، یک رنگ ثابت نبوده، بلکه با افزایش یا کاهش سفیدی و زردی و سرخی، درجه اسمریت متغیر میباشد.
خلاصه اینکه دو وجه جمع در مورد عبارات «ابیض مشرب حمره» و «اسمر» موجود میباشد:
جمع اول: تعبیر «اسمر» در مورد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نسبت به اعضایی از ایشان است که در مقابل آفتاب قرار گرفته است و تعبیر «ابیض مشرب حمره» مربوط به قسمتهای پوشیده شده با لباس میباشد.
جمع دوم: از عبارت «ابیض مشرب حمره» تعبیر به «اسمر» میشود.
نتیجه پایانی
همانطور که بررسی شد، استدلال فرقه یمانی (احمد الحسن) مبنی بر «تعدد قائم» و وجود «مهدی اول» بر اساس تعارض ظاهری اوصاف منقول از امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ، فاقد اعتبار علمی و ناشی از مغالطات آشکار است. تحلیل دقیق روایات و مراجعه به تفاسیر علمای بزرگ شیعه، نظیر علامه مجلسی، نشان میدهد که اوصاف مورد ادعا نه تنها متعارض نیستند، بلکه قابل جمع بوده و تفاسیر متعدد و صحیح از آنها وجود دارد. بنابراین، تلاش برای اثبات «تعدد قائم» از طریق این اوصاف، تنها تلاشی برای گمراه کردن افکار عمومی و تحمیل برداشتی ناصحیح از روایات مهدویت است. ادعای «تعدد قائم» در برابر یگانگی قائم آل محمد (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ، جایگاهی ندارد و با مبانی اعتقادی شیعه در تضاد است.
پرسشهای متداول (FAQ)
1. استدلال اصلی فرقه یمانی برای اثبات «تعدد قائم» چیست؟
فرقه یمانی استدلال میکند که تفاوت در اوصاف ظاهری امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در روایات مختلف، نشاندهنده وجود دو شخصیت، یکی «مهدی اول» و دیگری امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، است و به همین دلیل بر «تعدد قائم» اصرار دارند.
2. چرا اوصاف «ازجّ الحاجبین» و «مُشرف الحاجبین» متعارض نیستند؟
با مراجعه به تفاسیر علمای شیعه مانند علامه مجلسی، مشخص میشود که «مُشرف الحاجبین» به معنای ابروانی است که در وسط آنها ارتفاع وجود دارد (ابرو کمانی)، که این وصف با «ازجّ الحاجبین» (ابروان بههمپیوسته و کمانی) کاملاً قابل جمع است و هیچ تعارضی با هم ندارند.
3. آیا «قامت متوسط» با «قد بلند» برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در تضاد است؟
خیر، این دو با هم در تضاد نیستند. «قامت متوسط» یک بازه طولی را شامل میشود و امری نسبی است. ممکن است از دید یک شخص، فردی «قامت متوسط» باشد و از دید شخص دیگر، همان فرد «قد بلند» تلقی شود. همچنین، با توجه به شباهت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در خلقت، و اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قامتی بلندتر از متوسط داشتند، میتوان برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نیز قامتی بلندتر از متوسط تصور کرد.
4. چرا فرقه یمانی برخی روایات مربوط به رنگ «اسمر» را سانسور میکنند؟
فرقه یمانی با هدف ترویج ادعای تعدد قائم و اختصاص رنگ «اسمر» به احمد اسماعیل همبوشی، اقدام به سانسور و تحریف روایاتی میکنند که رنگ «اسمر» را به امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نسبت میدهند.
5. آیا روایات معتبر شیعه نظریه «تعدد قائم» را تأیید میکنند؟
خیر، روایات معتبر شیعه به صراحت بر یکتایی و یگانگی حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) تأکید دارند و هیچ روایتی وجود دو قائم یا مهدی را تأیید نمیکند. نظریه «تعدد قائم» در تقابل با اعتقادات اصیل شیعی است.